شب یلدا قدم آهسته بردار
کمی هم احترام ما نگه دار
تو می بینی ربابم غصه دار است
بنی هاشم هنوزم داغدار است
صدای العطش در گوش مانده
بدن ها بی کفن هر گوشه مانده
شب یلدا تو هم چله نشین باش
سیه پوش غم سالار دین باش
یلدای غمها
هنوزم نیزه ها میهمان سرهاست
هنوزم چشمها بر دست سقاست
دل مهدی در این اندیشه باشد
که زینب هر شبش یلدای غمهاست
یلدا که جدا،خنده ی آرام حرام است
این حکمت محضیست که تشکیک ندارد
ماهی که در آن عمه ی سادات اسیر است
مهمانی و شیرینی و تبریک ندارد
روزهایم چند از غم چون شب یلدا شود
من که مردم بسکه گفتم کی دگر فردا شود
کاشکی عمرم شود یک لحظه آنهم بگذرد
گر بخواهد صرف در هجر گل زهرا شود
دیده گر رویت نبیند مایه شرمندگیست
آن قدر من اشک می ریزم که نابینا شود
سر نوشت عاشقی شمع بر پروانه چیست
یا بسوزد یا بمیرد یا چو من رسوا شود
بازهم - صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم - خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر "مادر ها " موی سر "بابا ها "
سیزده قرنِ گذشته همه اش فردا بود
پس چه شد آمدنِ آن نفر ِ فردا ها
سیزده قرن، نفسهایِ زمین پرشده از ...
"پسر فاطمه"ها ای "پسر زهرا "ها
سیزده قرن، تو آنجایی و ما اینجائیم
چه کنم راه به آنجا ببرند اینجاها
خُب بگوئید بمیرید اگر قسمت نیست
دیدن یک نفر از ... یک نفر از آقاها
باز کُرسی زمستانی ما گرم نشد
بازهم سرد گذشتند ، شب یلداها
_علی اکبر لطیفیان
ما منتظر واقعه هستیم
در سوگ علمدار یل قافله هستیم
مسرور نباشیم به جشن شب چله
چون چله نشین پسر فاطمه هستیم
یکی از رسالتهای مهم امامان معصوم تبلیغ دین، بیان احکام و تفسیر قرآن است. میراث قرآنی باقی مانده و ارزشمند وجود مبارک امام حسن مجتبی(علیه السلام) از نمونههای اعلی و عظیم ذخایر تفسیری معصومان(علیهم السلام) است. در این مقاله با نگرش قرآنی و تفسیری امام حسن مجتبی(علیه السلام) آشنا میشویم.
منزلت و پیشوایی قرآن در زندگی
قرآن در آیات فراوانی به بیان منزلت رفیع و شأن والای خویش پرداخته است تا هیچ کس حجتی در رویگردانی از قرآن نداشته باشد و کسی هم که به قرآن روی میآورد، با معرفت و بینش در وادی آن گام نهد. اهل بیت(علیهم السلام) که عارف به حقیقت قرآن هستند، همپای آن، این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کردهاند. اینک نمونهای از سخنان امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این خصوص ذکر میشود:
اربلیاز امام حسن(علیه السلام) نقل میکند که فرمود: در این قرآن، چراغهای نور و شفای سینههاست. پس باید سالک، در نور آن سلوک کند و با این ویژگی، دل خود را لگام زند؛ زیرا این اندیشیدن (و از نور قرآن بهرهبردن) حیات دل بیناست؛ همان سان که آدمی در تاریکی ها، با (تابش) نور، روشنایی میگیرد.[1]
دیلمیمیگوید: امام حسن(علیه السلام)فرمود: در دنیا جز این قرآن، چیزی باقی نمانده است. پس آن را امام و پیشوای خود قرار دهید تا شما را به هدایت (فطرتتان) راهنمایی کند. سزاوارترین مردم به قرآن، کسی است که به آن عمل میکند؛ هر چند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین مردم از قرآن، کسی است که به آن عمل نمیکند؛ هر چند آن را بخواند.[2]
در این حدیث، مقصود امام حسن(علیه السلام) این است که قرآن کریم را امام و پیشوای خویش در سیره عملی و زندگانی قرار دهید و بر اساس آن عمل کنید.
قرآن قاضی، اعمال در قیامت
امام حسن(علیه السلام) فرمود: این قرآن در روز قیامت میآید، در حالی که راهبر است و پیش برنده؛ مردمی را که حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام گرفتهاند و به متشابهات قرآن، ایمان آوردهاند، به بهشت رهنمون میشوند و مردمی را که حدود و احکام الهی را تباه کردهاند و حرامهای خدا را حلال گرفتهاند، به آتش میراند.[3]
و نیز میفرمود: هر کس درباره قرآن، با رأی و پیش داوری خود سخن گوید و تفسیر کند، گر چه حق باشد، باز گناه کرده است.[4]
در این حدیث، مقصود امام حسن(علیه السلام) این است که قرآن کریم را امام و پیشوای خویش در سیره عملی و زندگانی قرار دهید و بر اساس آن عمل کنید.
قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)
«عن الحسن بن علی (علیهما السلام) انه حمدالله تعالی و اثنی علیه و قال: وَ السّابِقُونَ اْلأَوّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ اْلأَنْصارِ وَ الّذینَ اتّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ[6] فکما أنَّ للسّابقین فضلهم علی من بعد هم کذلک لأبی علی بن أبی طالب(علیهم السلام) فضیلته علی السّابقین بسبقه السّابقین ... و عَلَّمَ رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم) النّاسالصّلوات فقال: قولوا: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی إبراهیم و آل إبراهیم أنّک حمید مجید، فحقّنا علی کلّ مسلم أن یصلّی علینا مع الصّلاة فریضة واجبة من الله، وَ أحلَ الله رسوله الغنیمة و أحلّها لنا و حرّم الصّدقات علیه و حرّمها علینا، کرامة أکرمنا الله و فضیلة فضّلنا الله بها یعنیحسن بن علی(علیهما السلام) پس از حمد و ثنای خداوند فرمود : و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار، کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، پس همچنان که پیشگامان بر کسانی که پس از آنان هستند، برتری دارند، پدرم علی بن ابی طالب (سلام الله علیهما) نیز ـ چون پیشتاز پیشگامان است ـ بر پیشتازان برتری دارد ... و رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم) صلوات را به مردم آموخت و فرمود : بگویید: خدایا! بر محمّد و آل محمد درود فرست؛ چنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، همانا تو ستوده بزرگواری. پس حق ما بر هر مسلمانی، به عنوان یک فریضه واجب خداوندی، این است که در تشهّد هر نمازی، بر ما صلوات فرستد. و خدا غنایم را برای پیامبر خود حلال کرد و برای ما نیز، و صدقات را بر او حرام کرد و بر ما نیز، اینها کرامت و فضیلتی از خدا بر ماست».[7]
علامه مجلسی میگوید: امام حسن ضمن خطبهای فرمود:
«أنا من أهل البیت الّذین افترض الله مودّتهم علی کلَّ مسلم. فقال: ) قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنًا([8] و اقتراف الحسنة مودّتنا أهل البیت؛[9]
امام حسن مجتبی(سلام الله علیه)برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: من از آن خاندانم که خدا دوستی صمیمی آنان را بر هر مسلمانی، واجب کرد و فرمود: بگو به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان، و هر کسی نیکی، محبّت ما خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است».
شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من
این نه اشک است که بسته ره دیدار به من
دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من
شیون ناله بلند است به غم خانه ما
یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من
یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند
یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من
جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من
کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه غم راه من و مادر من
مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من
هر نگاهت شکیب می بارد
چشم هایت خلاصهی صبر است
همهی عمر پر تلاطم تو
لحظه لحظه حماسهی صبر است
نقش انگشترت حکایت داشت*
عزّتت را کسی نمی فهمد
چه غمی جانگداز تر از این
ساحتت را کسی نمی فهمد
چشم بارانی ات پریشان از
ظلمت سرد این کویر شده
چقدر این قبیله بی دردند
چشم هایت چقدر پیر شده
باز از آسمان روشن عشق
ماجرای هبوط معنا شد
صلح و ... تنهائی ات رقم می خورد
غربت این سکوت معنا شد
نور حق را چه زود می پوشاند
سایه های کبود بد عهدی
که به چشمان روشنت آقا
می رود باز دود بد عهدی
چشم های تو پر شفق گشته
ابروانی پر از گره داری
لشکر تو عجب وفادارند
بین محراب هم زره داری
آسمان هم به گریه افتاده
همنوا با صدای زخمی تو
در مدائن هنوز شعله ور است
غربت کربلای زخمی تو
چقدر چشم های یارانت
عشق و دلداگی نثارت کرد!
دست بیعت شکن ترین مردم
خیمه ات را چه زود غارت کرد
می کشد دست های بی رحمی
آخر از زیر پات سجاده
بین محراب عجب غریبانه
آسمان روی خاک افتاده
حضرت آسمان! چهل سال است
جهل این قوم خسته ات کرده
خون شده قلبت از زمینی ها
بی وفایی شکسته ات کرده
حاجت تو روا شده دیگر
شب اندوه رو به پایان است
ولی از داغ این غریبستان
چشم هایت هنوز گریان است
لحظه های وداع جاری بود
شعلهی غربت و مروری سرخ
چه گریزی به کربلا می زد
از دل لحظه ها عبوری سرخ:
هیچ روزی شبیه روز تو نیست
تیر و شمشیر و تیغ و سر نیزه
به تن تو دخیل می بندند
نیزه در نیزه ، نیزه در نیزه
* نقش انگشتر حضرت: العزةُ لله
ای که چون چشمت، ستاره چشم گریانی نداشت
باغ چون تو غنچۀ سر در گریبانی نداشت
آسمان چشم تو از ابر غم لبریز بود
غیر اشک و خون دل، این ابر بارانی نداشت
سینۀ تو، میزبان داغ و درد و رنج بود
این مصیب خانه کم دیدم که مهمانی نداشت
تو همان سردار تنهائی که در قحط وفا
غم به غیر از سینۀ تو بیت الحزانی نداشت
نی، ز تو آموخت پنهان کردن غم را به دل
گر نمی آموخت از تو، نی نیستانی نداشت
صبر تو شد چلچراغ نهضت سرخ حسین
هیچ کس مانند تو عمر درخشانی نداشت
بعد چندین سال رنج و خوردن خون جگر
زهر پایان داد بر آن غم که پایانی نداشت
تیرهای کینه وقتی بر تن پاکت نشست
چون حسینت هیچ کس حال پریشانی نداشت
روی بال قدسیان تا گلشن فردوس رفت
عاقبت سامان گرفت آن دل که پایانی نداشت
لاله ها همچون «وفائی» گریه کردند از غمت
غنچه ای در باغ هستی لعل خندانی نداشت