قانون 15دقیقه:
این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!
ساموئل اسمایلز ،مولف کتاب اخلاق و اعتماد به نفس، براین اعتقادست که تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را می سازد بلکه شخصیت ملت ها را تعیین می کند.
1-اگر روزی 15 دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
2-اگر روزی 15 دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چندسال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
3-اگر روزی 15دقیقه رابه فراگیری زبان اختصاص دهیداز هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
4-اگر روزی 15دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
5-اگر روزی 15 دقیقه مطالعه وسلول های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون 15 دقیقه در این است که آن قدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت نداریدآن را به تاخیر نمی اندازید.
جالبتر اینکه، کشور ژاپن امروزه موفقیت خود را مدیون این قانون می داند !
شکرستان
🌸🍃🌸🍃🌸تا حالا عادت داشتید ،
اشیاء بی مصرف رو انبار کنید
و فکر کنید یه روزی ،
شاید به دردتون بخوره ؟؟؟
تا حالا شده ،
که پول هاتون رو جمع کنین
و به خاطر اینکه ،
فکر می کنید در آینده ،
شاید بهش محتاج بشین ،
خرجش نکنید ؟؟؟
تا حالا شده که لباسهاتون ،
کفشهاتون ،
لوازم منزل و آشپزخونتون
و چیزای دیگه رو ،
که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین ،
انبار کنید ؟؟؟
درون خودت چی ؟؟؟
تا حالا شده ،
که خاطره ی سرزنش ها ،
خشم ها ،
ترس ها
و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری ؟؟؟
دیگه نکن !
تو داری ،
بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی !
باید جا باز کنی !
یه فضای خالی . . .
تا اجازه بده ،
چیزای تازه ،
به زندگیت وارد بشه !
باید خودتو ،
از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن ،
خلاص کنی . . .
تا کامیابی ،
به زندگیت وارد بشه !
قدرت این تهی بودن ،
در اینه که :
هر چی که آرزوش رو داشتی ،
جذب می کنه !
تا وقتی که ،
در جسم و روح خودت ،
احساسات بی فایده رو نگه داری ،
نمی تونی جای خالی ،
برای موقعیت های تازه ب وجود بیاری !
خوبی ها باید در چرخش باشن !🌸🍃🌸🍃"احمدحلت"
بعضی از آداب جامه پوشیدن
جامه های دراز پوشیدن و آستین جامه را دراز کردن و جامه را از روی تکّبر بر روی خاک کشیدن مکروه و مذموم است. از امام
جعفر صادقعلیه السلام منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام رفت به بازار و سه جامه برای خود خرید به یک اشرفی، پیراهن را تا
نزدیک بند پا و لُنگ را تا نیمه ساق و ردا را از پیش تا پستان و از عقب تا پایینتر از کمر. پس دست به آسمان برداشت و پیوسته
حمد الهی مینمود بر این نعمت تا به خانه بازگشت. حضرت صادقعلیه السلام فرمود: جامه آنچه از غوزک پا میگذرد در آتش
« وَثِیابَکَ فَطَهِّرْ » : جهنّم است. از حضرت موسی کاظمعلیه السلام منقول است: حق تعالی به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود
[مدّثر / آیه 4]؛ جامه های خود را پس پاک گردان. حضرت فرمود: جامه های آن حضرت پاک بود ولیکن مراد الهی آن است که
جامه را کوتاه کن که آلوده نشود. به روایت دیگر یعنی: بردار که به زمین کشیده نشود. در روایت حسن از امام باقرعلیه السلام
منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شخصی را وصیت فرمود: زینهار! پیراهن و ازار خود را بلند میاویز که این از
تکبر است و خدا تکبر را دوست نمیدارد. در حدیث معتبر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام چون پیراهن میپوشیدند، آستین
را میکشیدند آنچه از سر انگشتشان میگذشت، میبریدند. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به ابوذر فرمود: هرکه از روی
تکبر جامهاش را به زمین کشد، حق تعالی در قیامت نظر رحمت به او نفرماید و ازار مرد، تا نصف ساق است و تا بند پا هم جایز
است و زیاده در آتش است.
حلیة المتقین
فرق حکم و فتوا
فتوا: بیان حکم خدا توسط فقیه است که از منابع فقهی استخراج شده.
حکم: دستور به اجرای یک حکم شرعی وتعیین مصداق و یا موضوع و یا وقت و مکان اجرای حکم شرعی و نیز الزام رر انجام یا ترک کاری به خاطر مصلحت است. مانند اینکه چه روزی اول ماه است
احتیاط واجب و احتیاط مستحب
اگر مجتهد أعلم در مسأله ای فتوی دهد ، مقلّد نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند.
ولی اگر فتوی ندهد ، و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود ـ مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت أول و دوم نماز بعد از سوره حمد یک سوره تمام بخواند ـ مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند ، و یا به فتوای مجتهد دیگری ـ با رعایت الأعلم فالأعلم ـ عمل نماید ، پس اگر او فقط سوره حمد را کافی بداند ، می تواند سوره را ترک کند.
و همچنین است اگر مجتهد أعلم بفرماید مسأله محل تأمل، یا محل إشکال است.
اگر مجتهد أعلم بعد از آنکه در مسأله ای فتوی داده، یا پیش از آن احتیاط کند ـ مثلاً بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک می شود اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند ـ مقلّد او می تواند عمل به احتیاط را ترک نماید ، و این را احتیاط مستحب می نامند.
بر مکلّف لازم است مسائلی را که احتمال می دهد به واسطه یاد نگرفتن آنها در معصیت ـ یعنی ترک واجب یا فعل حرام ـ واقع می شود یاد بگیرد.
عالیه
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟
زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد!
پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد! زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت. مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.
مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.
پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکنم !!
سنجش عملکرد ، راز موفقیت!
موفقیت نتیجه سه عبارت است:
1- تجربه دیروز
2-استفاده امروز
3-امید به فردا .....
ولی اغلب ما با سه عبارت دیگر زندگی می کنیم:
1- حسرت دیروز
2- اتلاف امروز
3-ترس از فردا....
در حالی که آفریدگار مهربان ...
گذشته را عفو ...
امروز را مدد....
و فردا را کفایت می کند.
رﻭﺯی یک ﻣﺮﺩ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ پسر کﻮﭼکﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻩ ﺑﺮﺩ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﻣﺮﺩمی کﻪ ﺩﺭ آنجا ﺯﻧﺪگی میکﻨﻨﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﻘیﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
آﻥ ﺩﻭ یک ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ
ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﻘﺮ یک ﺭﻭﺳﺘﺎیی ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ پایان ﺳﻔﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ پسرش
پرسید: ﻧﻈﺮﺕ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
پسر پاسخ ﺩﺍﺩ: ﻋﺎلی ﺑﻮﺩ پدر!
پدر پرسید: آیﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگی آﻧﻬﺎ ﺗﻮﺟﻪ کﺮﺩی؟
پسر پاسخ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ پدر!
پدر پرﺳیﺪ: ﭼﻪ ﭼیﺰی ﺍﺯ ﺍیﻦ ﺳﻔﺮ یﺎﺩ ﮔﺮفتی؟
پسر کمى ﻓکﺮ کﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ آﺭﺍمی ﮔﻔﺖ: ﻓﻬﻤیﺪم
ﻣﺎ ﺩﺭ ﺣیﺎﻃﻤﺎﻥ یک ﻓﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭیﻢ ﻭ آﻧﻬﺎ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪﺍى ﺩﺍﺭﻧﺪ کﻪ ﻧﻬﺎیﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﻣﺎ ﺩﺭ ﺣیﺎﻃﻤﺎﻥ ﻓﺎﻧﻮﺱهای ﺗﺰئینی ﺩﺍﺭیﻢ ﻭ آﻧﻬﺎ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ،
ﺣیﺎﻁ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩیﻮﺍﺭﻫﺎیﺶ ﻣﺤﺪﻭﺩ میﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻍ آﻧﻬﺎ بیﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ!
ﺑﺎ ﺷﻨیﺪﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎى پسر ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻨﺪ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ پسر ﺑﭽﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ کﺮﺩ: ﻣﺘﺸکﺮم پدر ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍدى کﻪ ﻣﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﻘیﺮ ﻫﺴﺘیﻢ!
ﺍﻧﺪﺭﻭﻣﺘیﻮﺱ :
یکی ﺯیﺒﺎیی ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺭﺍ میبیند ﻭ ﺩیﮕﺮی کثیفی پنجره ﺭﺍ.
ﺍیﻦ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘیﺪ کﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکﻨیﺪ ﭼﻪ ﭼیﺰی ﺭﺍ ﺑﺒیﻨیﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼیﺰی ﺑیﻨﺪیﺸیﺪ...