فقط چند سوال رو باید مطرح کرد . . .
1. چرا همزمان با اینکه طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر در دستور کار مجلس قرار گرفت این موضوع اسید پاشی در اصفهان شروع شده و در حال جریان سازی است؟
در رسانه های ضد انقلاب انگیزه اسید پاشان را مبارزه با بدحجابی مطرح کرده اند.
2. معمولا ضد انقلاب در اینگونه موارد پای سپاه و بسیج رو وسط می کشند، اما در این موضوع فشار به مجلس را بیشتر در دستور کار قرار داده اند(کافی است به برخی صفحات معلوم الحال ضد انقلاب و برخی سایتهای اصلاحاتی همچون پویش سری بزنید)
در نهایت ، آیا بین تصویب طرح حمایت از ناهیان از منکر در مجلس و موضوع اسید پاشی رابطه ای وجود دارد؟!
پشت پرده سناریوی اسید پاشی در اصفهان چیست؟
فقط چند سوال رو باید مطرح کرد . . .
1. چرا همزمان با اینکه طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر در دستور کار مجلس قرار گرفت این موضوع اسید پاشی در اصفهان شروع شده و در حال جریان سازی است؟
در رسانه های ضد انقلاب انگیزه اسید پاشان را مبارزه با بدحجابی مطرح کرده اند.
2. معمولا ضد انقلاب در اینگونه موارد پای سپاه و بسیج رو وسط می کشند، اما در این موضوع فشار به مجلس را بیشتر در دستور کار قرار داده اند(کافی است به برخی صفحات معلوم الحال ضد انقلاب و برخی سایتهای اصلاحاتی همچون پویش سری بزنید)
در نهایت ، آیا بین تصویب طرح حمایت از ناهیان از منکر در مجلس و موضوع اسید پاشی رابطه ای وجود دارد؟!
در اوائل سال 1382 شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد 1310 ش ) مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی "فورد" در آمریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گران قیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را با یک عتیقه دار یهودی را به امضاء برسانند.
.
طفلان حضرت زینب(س):
گرفتم جان خود در دست، تقدیم تو بنمایم
اگر من زندهام بهر تماشای جمال توست
که چیزی را نمیبینم به جز تو یار زیبایم
مگو تنها شدی، زینب نمرده دلبر زینب
به گیسوی پریشانم گره از کار بگشایم
اگر اذنم دهی پهلوی خود بر تو سپر سازم
که من از نسل زخم سینۀ پر خون زهرایم
دلم خواهد که نام من شود امّ الشهید ای دوست
بده رخصت دو طفلم را به قربان تو بنمایم
مخور غصه اگر طفلان من خونین بدن گردند
که یک لحظه به دیدار عزیزانم نمیآیم
دلم خواهد که حتی روی نی دنبال تو باشند
که زیباتر شود بر نیزهها گل های زیبایم
شهادت حضرت رقیه (ع):
بعد از اسیری خاندان اهلبیت (علیهمالسلام) و سفر آنها به شام و کوفه، حضرت رقیه (ع) بعد از تحمل سختیهای اسیری در شبی جانسوز در شام به شهادت رسید. رقیه که بود اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد.
در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است. همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود مینویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بیوفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید , هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتندار باشید.» * مادر حضرت رقیه براساس نوشتههای بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام( امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتابها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی میکند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار میآید. البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخنویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده است که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانستهاند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است نامگذاری حضرت رقیه (ع) رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم میخورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشتهاند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست میداشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان میداد، نامش را فاطمه میگذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی مینامید.» اسیری حضرت رقیه حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابههای شام، صدای کودکی به گوش میرسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب میدانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را میگرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. * این بار، پدر در سوگ رقیه نشست چقدر بیتابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دستهای کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمدهام در ضیافت شبانهات و در آرامش خرابهات. کوچک دلشکستهام! پیشتر نیز با تو بودم و میدیدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خیمه آه میکشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی میسپردی. مهربان دلشکستهام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام میگیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و میخوابم؟ نه ...، نه دخترکم نخواب! میدانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمیخوابد. میدانم خواب تو، خواب همه را آشفته میکند. نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لبهای چوب خوردهام امشب میهمان بوسهای باشد از پیشانی سنگ خوردهات؛ از گیسوی پریشان چنگ خوردهات؛ از شانههای معصوم تازیانه دیدهات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
ورود کاروان به کربلا
کاروان کربلا پس از وداع با پیامبر اکرم و حضرت زهرا و امام مجتبی(علیهم السلام) شب یکشنبه بیست و هشتم رجب سال شصت هجری مدینه را به سوی مکه ترک نمودند. امام حسین(علیهالسلام) از بیعت با یزید خودداری کرده و شبانه همراه خانواده خویش از مدینه به مکه حرکت نمود. یک جامعه نمونه در این کاروان متجسم بود. در دل تاریکی از کورهراههای بیابانها گذر کردند و منزل به منزل راه سپردند.
یک ماه و چند روز از بیابانها و کوهستانها گذشتند و در هر منزل از خود، ردّی از روشنایی و کرامت باقی نهادند. روز سوم شعبان سال شصت هجری درست در روز میلاد امام حسین (علیه السلام) کاروان امام به مکه رسید و در محله شعب علی در خانه عباس بن عبدالمطلب اقامت گزید. مردم مکه به استقبال و دیدار خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. در این ایام که در آستانه برگزاری مراسم حج بود بسیاری از مسلمانان از سراسر قلمرو اسلامی به مکه میآمدند و این فرصت مناسبی برای امام حسین(علیهالسلام) و خاندان پیامبر بود تا با مردم صحبت کنند و نسیم آزادی در مکه وزیدن گیرد.
از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه که امام حسین(علیه السلام) از مکه به قصد کوفه عزیمت نمود بیش از چهار ماه در مکه اقامت داشتند. در این مدت، مردم گروه گروه با امامحسین(علیه السلام) تماس میگرفتند و ابراز وفاداری و حمایت میکردند.
در دهم رمضان نامهای از سران و اعیان کوفه به امام حسین (علیه السلام) رسید که در آن نامه از امام دعوت شده بود به کوفه برود تا کوفیان به رهبری امام با یزید بجنگند.
امام در پاسخ نامههای مکرر سران و مردم کوفه، مسلم بن عقیل (پسر عموی خود) را به کوفه فرستاد تا میزان صحت گفته کوفیان را به اطلاع امام برساند.
لطفا ادامه ی مطلب را بخوانید . . .
با اعزام مسلم بن عقیل به کوفه، هجده هزار نفر از مردم کوفه با امام بیعت کردند و مسلم خبر این بیعت و وفاداری را به امام ارسال داشت. لیک با تغییر یافتن حاکم کوفه وضعِ مردم نیز تغییر یافت. ابن زیاد از طرف یزید بن معاویه به عنوان حاکم کوفه انتخاب شد و با فریب و توطئه و قتل و کشتار، مردمِ کوفه را از همراهی با مسلم باز داشت تا جایی که مسلم در یک جنگ نابرابر به تنهایی با سربازان ابنزیاد جنگید و سرانجام دستگیر و به شهادت رسید.
همزمان با این واقعه و مطلع شدن یزید از نهضت امام حسین (علیه السلام) و فعالیتهای ایشان سپاهی را به فرماندهی عمر بن سعد جهت دستگیری یا قتل امام حسین (علیه السلام) به مکه اعزام نمود و امام وقتی از ماجرا آگاه شد دیگر نتوانست منتظر رسیدن نامه مسلم بن عقیل باشد و ناچاراً در هشتم ذی حجه مکه را به قصد کوفه ترک نمود.
حرکت کاروان امام از هشتم ذی حجه تا دوم محرم که به کربلا رسید، حرکتی بود برای بیدار نمودن انسانهای تمامی تاریخ. این کاروان، منزل به منزل راه میسپرد تا آمیزهای از عظمت و عزت و مظلومیت را بر صفحات تاریخ بنگارد و سرانجام این کاروان در دهم محرم 61 هجری حماسهای را آفرید، حماسه عشق، حماسه هویت انسانی، حماسه عاشورا.
روز شمار این حماسه، شمارش لحظاتی است که انسانهایی عاشق از فراز این روزها به معراج رفتند و در هر منزلی از خود خاطرهای به جای نهادند، خاطرهای که هر قصه آن درسی از عزت نفس و کرامت ذاتی انسان کامل امام حسین (علیه السلام) میباشد.
ساختمان های متعدد مرقد مطهر مسلم بن عقیل (ع) :
ابن جبیر که از جهانگردان وسفرنامه نویسان معروف است , می گوید : در سال ٥٨ هـ به شهر کوفه رفتم ودر آن جا ساختمان های زیبائی یافتم که از آن جمله می توان به مسجد بزرگ اشاره کرد . من مسجدی را سراغ ندارم که ستون هایش به این طول وسقفش به این بلندی باشد.
در سمت شرقی مسجد اتاق کوچکی قرار دارد که با چند بله به آن وارد می شوند ودر آن اتاق مرقد مسلم بن عقیل (ع) وجود دارد وقبرهای دیگری در بیرون از مسجد موجود است که متعلق به بعضی از زنان خواندان هاشمی است .
باسازی مرقد مطهر حضرت مسلم (ع) بدون وقفه در طول تاریخ ادامه داشته است وبه تدریج ضریحی برروی قبر گذاشته شد . شیخ محمد حرز الدین در کتابش : ( مراقد المعارف ) می گوید : ( اطلاع بیدا کردم از ضریحی که از جنس مس ساخته شده بوده وبرروی آن ابیات از شعر عبد الله بن الزبیر حک شده بود ) . ضریح دیگری نیز از زمان قدیم به جا مانده است که در سال ١٠٥٥ هـ ساخته شده وبانی بزرگوار آن زنی به نام : ( ام افافان العثمانی ) بوده است .
برروی این ضریح اشعاری به زبان فارسی در مدح حضرت مسلم بن عقیل (ع) نقش بسته است.
از دیگر آثار کشف شده از این مرقد مطهر می توان به سنگ بزرگ وسفیدی اشاره کرد که قبر حضرت مسلم (ع) را احاطه می نمود , وبعد از گذاشتن این سنگ , ضریحی از جنس نقره نیز برگرداگرد قبر مطهر نصب گردید. گنبد حرم مطهر حضرت مسلم (ع) نیز در طول تاریخ شاهد بازسازی های مکرر بود وگنبد فعلی در زمان نزدیک به زمان مرحعیت سید محسن حکیم ( ره) ساخته شد .
تدبیر الهی :
خداوند در قرآن کریم می فرماید : (یریدون ان یطفؤوا نور الله بافواههم ویابى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون) ( توبه : أیه 32).
( می خواهند نور خداوند را با دهان هایشان خاموش کنند ولی خداوند نور خود را خواهد رساند).
اراده الهی برتر وبالاتر از اراده افسان ها است. عبید الله بن زیاد با دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد , می خواست که قبور این دو عبد صالح را از دید مردم دورساز ولی اراده خداوند این قبر دو مطهر را منبع ظهور نور خود قرار داد واین مرقد جایگاه افاضه الطاف الهی واز حرمهای شریف گشتند.
دو گوهر که در کنار مسجد کوفه می درخشند : مسجد کوفه وقبور این دو شهید گلستان از گلستان های بهشت است.
شهر کوفه با وجود این دو منبع نور الهی در آن جایگاه نشر معارف اسلام گشت به گونه ای که محل تجمع بزرکترین گروه از شاگردان امام صادق (ع) گشت واز آن روزها تا زمان ها این حلقه درس وبحث وعلوم ومعارف اهل بیت (ع) ادامه داشته ودر حوزه علمیه نجف اشرف متمثل است.
طلا کاری گنبد مطهر :
در سال ١٣٨٤ هـ گروهی از مؤمنین ومحبین اهل بیت (ع) , به همراهی حاج شیخ طعمه یاسین الکوفی به در خواست مرجع وقت حضرت آیۃ الله سید محسن حکیم ( ره ) , اقدام به طلا کاری گنبد مطهر حضرت مسلم (ع) نمودند .
این گروه عده ای از طلاسازان ومعماران را برای ارزیابی کار قراردادند ونظر این گروه به بزرگ نمودن قبه وتعمیر اساس آن , قبل از طلاکاری تعلق گرفت.
حاج محمد رشاد میرزا هم به محض شنیدن این خبر واطلاع از رضایت آیۃ الله حکیم (ره) به نزد ایشان رفت وتمام مخارج بنای گنبد ودیگر را تبنی نمود وبه این ترتیب بنای گنبد بر عهده ایشان وطلا کاری آن بر عهده آیۃ الله حکیم (ره) افتاد.
در سال ۱٣۸٥ هـ کار ساخت گنبد جدید وتعمیر اساسی حرم مطهر تکمیل شد وارتفاع گنبد به ١٨ متر بالاتر از سطح حرم و٢٨ متر بالاتر از سطح زمین رسید .همچنین در این زمان رواقی ساخته شد که از ٣ طرف حرم مطهر را احاطه می کند واز جهت دیگر به مرقد مختار ثقفی (ره) متصل می گردد.
باقی مخارج تزئین داخل وخارج گنبد مطهر اعم از آینه کاری نیز بر عهده محمد رفیع حسین معرفی وآیۃ الله سید محسن حکیم بود .
در هنگام اتمام کار ساخت گنبد , جناب سید محسن حکیم (ره) از جناب سید موسی بحر العلوم خواستند که شعری بگویند تا برروی کمربند گنبد با آب و طلا نوشته گردد وایشان نیز این قصیده را فرمودند ودر آخر شعر نیز با این دو بیت به تاریخ ساخت گنبد مطهر اشاره فرمودند:
من شمس انوار الولایه ارخوا لبدر اشرق نور قبه مسلم .
همچنین در آن وقت به دستور آیۃ الله سید محسن حکیم (ره) ضریح نقرای متناسب با جلال وعظمت مرقد برای مرقد حضرت مسلم (ع) ساخته شد وضریحی هایی نیز برای مرقد حضرت قاسم فرزند امام موسی کاظم (ع) ومرقد مطهر سید محمد فرزند امام هادی (ع) نیز ساخته شدند .
این دو ضریح برروی قبور مطهر نصب گشته ولی ضریح متعلق به قبر مطهر حضرت مسلم (ع) هنوز بر اون مرقد مطهر نصب نشده است چون ابعاد آن (٥.٢٭٥.٣م) است ومتناسب آن با ابعاد قبر مطهر نیست .
اولین شهید :
حضرت مسلم بن عقیل ( علیه السلام ) سفیر سید الشهداء (علیه السلام ).
کتب تارخى زمان مشخصى براى ولادت ایشان ذکر نمى نمایند، اما قراین موجود ، ولادت ایشان را در سال ( ٢٥ هجری) اثبات مى کند ، ولذا در اکثر کتب تالیف شده در مورد حادثه کربلا آمده است که ایشان درهنگام شهادت در کوفه (٣٥ سال) داشتند.
بیهقى ودیکر مؤرخان این امر را در بحثشان از انساب تایید مى کنند ودیگر مؤرخین عمر ایشان را ٣٨ سال مى دانند . اما قول مور تایید سیره نگاران همان ٣٩ سال است.
مادر ایشان به نام ( علیّه ) خوانده مى شدند که از خواندان شاهان نبط بوده اند وپدر ایشان عقیل بن ابی طالب است. عقیل فرزندان دیگری از زنان دیگر نیز داشته است ولى هیچ کدام در فضل وکمال به جاى حضرت مسلم بن عقیل (ع) نمى رسند.
شهر مدینة در روز ولادت ایشان غرق نور وسرور بود وخواندان ابو طالب تولد ایشان را بسیار خوشایند داشتند.
حضرت مسلم (ع) دردامان پر مهر حضرت امیر المؤمنین علی (ع ) روزگار کودکى را سپری نمودند واز ایشان کتب فیض وکمالات نمودند به گونه ای که امیر المؤمنین (ع) در بسیاری امور بر این شماگرد به حقشان اعتماد می نمودند وبا شجاعت وقهرمان وکمالات که در او مشاهده نمودند , حضرت مسلم را یکی از کارگزاران خود در حکومت علوی قراردارند.
اکثر کتب تاریخ اسلام نقش حضرت مسلم (ع) را در جنگ جمل در کنار دیگر پسر عمویان خود مانند امام حسن (ع) وامام حسین (ع) ومحمد بن الحنفیه وعبد الله بن جعفر وعبد الله بن عباس غیر قابل انکار دانستنه اند.وایشان را از صلابه داران لشگر امیر المؤمنین (ع) ذکر نموده اند وایشان را در علم وعمل وشجاعت وکم نظیر دانسته اند.
ایشان در جنگ صفین نیز دست از همراهی با علی (ع) برنداشتند وبا تجربه جنگهایی پیشین , یکی از رهبران جنگ صفین بوداند.
بعد از شهادت امیر المؤمنین (ع) جناب مسلم (ع) از یاران نزدیک امام حسن (ع) وامام حسین (ع) بودند.
وشایسترین فرد برای نمایندگی وسفارت از طرف امام (ع), کسی نبود جز حضرت مسلم (ع).
امام حسین (ع) در نامه خود به اهل کوفه فرمودند : (( به درستی که به سوی شما فردی را فرستادم که برادر وپسر عموی من است واو مورد وثوق من است , از او اطاعت نموده وبه کلام او گوش سپارید ....)).
چه مقامی بالاتر از اینکه شخص مورد وثوق واطمئنان امام معصوم (ع) باشد؟ این مقامی است که حضرت مسلم (ع) بافداکاریهای بسیار واز خود گذشتگیهای فراوان به آن دست یافتند .
حضرت مسلم (ع) به بهترین شکل وظیفه خود را در نمایندگی از امام حسین (ع) انجام دادند , ایشان پیام امام (ع) را به تمام کوفه رساندند , کوفای که در ان زمان مرکز سرزمین های اسلامی با انواع اقوام وقبایل گوناگون بود.
حضرت مسلم بن عقیل (ع) در اثر تبانی های سیاسی بین عبید الله بن زیاد ( لعنه الله ) ودیگر مزدوران وابسته به دستگاه ظالم بنی امیه به شهادت رسیدند وجناب هانی بن عروه (ع) که از اولین پیوستگان به نهضت امام حسین (ع) بودند, راه مسلم (ع) را ادامه دادند ودر دفاع از جناب مسلم (ع) در مقابل حکومت ظالم بنی امیه , و مزدوران مانند عبید الله بن زیاد ( لعنه الله ) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .
بعد از شهادت مسلم (ع) وهانی بن عروه (ع), ابن زیاد ( لعنه الله ) دستور داد که جسدشان را در نزدیکی دار الإماره دفن کنند تا ماموران به راحتی بتوانند مانع زیارت قبور آنان گردند واز به پاداشت مجالس عزادارای ممانعت به عمل أورند چون می دانستند که کوفه محل ومرکز شیعیان ومحبین علی (ع) واهل بیت (ع) است واگر با زور و زر وتزویر بر مردم شیعه این دیار تسلط پیدا نکنند هر آینه امکان پدید آمدن نهضتی دیگر ادامه دارد .
درست است که شهر کوفه در آن زمان تحت تاثیر بعض فریبیها کشت ولی باگذشته زمان حق وحقیقت آشکار خواهد گشت وزمینه تحولات عظیم بدید خواهد آمده , درست مانند قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی وهمجنین قیام مختار ثقفی که در اثر حوادث کربلا اتفاق افتاد .
همجنین قیام زید بن علی (ع) را نباید از یاد برد وباید به یادداشت که کوفه محل جزر ومدهای تاریخی وتحولات مرکزی تاریخ اسلام است ولی بااین احوال بهیج گاه ولایت مداری ومحبت ورزی شیعیان این دیار کمرمگ نگشت وکمرنگ نخواهد شد.
ابن زیاد کوفه واهالی آن را به خوبی می شناخت واز ترس شورش آنان , محل دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) را در نزدیکی دار الاماره قرارداد تا آن محل جایگاه تجمع شیعیان نگردد .
حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد روبروی یکدیگر دفن گشتند.
درود وسلام خداوند بر آنان باد .
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .
و السلام؛
محمد ابراهیم همت
عده معدودی از سلمانیها، شاگرد زرگرها و عطارها را میتوان اولین افرادی دانست که با استفاده از روشهای گوناگون، مبادرت به کشیدن دندان، گذاشتن روکش، ساختن دندان مصنوعی و یا برای تسکین دردها و ورمهای دهانی آن هم با وسایل بسیار اولیه مبادرت به انجام امور دندانپزشکی میکردند.
بعدها مسئله آموزش دندانپزشکی مطرح شد که پیشگامان این حرکت را میتوان کتر میلچارسکی، دکتر سیاح و برخی دیگر از دندانپزشکان آن زمان دانست. دندانپزشکی که شاخهای از طب است تنها کلاس طب تا سال ۱۲۹۷ در مدرسه دارالفنون بود.
درآبان ماه آن سال کلاس طب به مدرسه طب تغییر کرد و در نتیجه این مدرسه دارای اتاق و رییس جداگانهای گشت که محل آن در حیاط بزرگ دارالفنون قرارداشت. با گذشت زمان وبا جدا شدن مدرسه طب از دارالفنون چند اتاق در حیاط وزارت معارف به آن اختصاص داده شد.
در سال ۱۳۰۰ که دکتر سیاح تحصیلات خود را دراروپا به پایان رسانید، به ایران مراجعت و با افرادی نظیر دکتر میلچارسکی، دکتر اشتومپ و دکتر استپانیان آشنا شد. اکثر آنها پزشکان ویژهٔ دربار بودند. در آن زمان به پیشنهاد دکتر میلچارسکی و دکتر سیاح و تصویب مسوؤلین وقت دستور راهاندازی مدرسه دندانسازی داده شد. این مدرسه در سال تحصیلی ۱۳۰۹-۱۳۱۰ وابسته به مدرسه عالی طب و مدیریت آن به عهده دکتر میلچارسکی و بعد به دکتر سیاح واگذارگردید. در آن زمان مدرسه دندانسازی دارای دو اتاق و یک زیر زمین بود که امور درمانی، لابراتوری و اداری در آن انجام میگرفت.
تجهیزات و برخی از مواد عبارت بودند از چند صندلی با سلفدانهای حلبی، چهار عدد چرخ پائی دندانپزشکی جهت کلینیک، یک میز چوبی، سه عدد چهارپایه، یک ولکانیزاتور و گچ ساختمانی که توسط محمدخان اولین مستخدم مدرسه دندانسازی کوبیده میشد و الک میگردید.
آموزشهای نظری و عملی در این مقطع توسط دکتر آشوت هاروطونیان و شهریار سلامت انجام میشد.
پایه دانشگاه به سبک دانشگاههای اروپایی در سال ۱۳۱۳ ریخته شد. در مهرماه آن سال دکتر سیاح رئیس دانشکده و دکتر محسن لک عهدهدار تدریس کلینیکی شدند. دوره آن پنج سال بود که چهارسال آن صرف آموزشهای عملی ونظری میگردیدو یکسال جهت تهیه وتدوین پایان نامه.