معرفی وبلاگ
امام خامنه ای زن را از دید اسلام، بزرگ خانه و گل و ریحانه خانواده خواندند و با اشاره به بحران زن در جوامع غربی، افزودند: در نظام اسلامی، كارهای فراوان برای احیای جایگاه حقیقی زن انجام شده اما هنوز مشكلات زیادی بخصوص در عرصه رفتار با زن در خانواده، وجود دارد كه باید با ایجاد پشتوانه های قانونی و اجرایی آنها را حل كرد. ایشان تأكید كردند: محیط خانواده برای زن باید محیطی امن، با عزت و آرامش بخش باشد تا زن بتواند وظیفه اصلی خود را كه حفظ خانواده است به بهترین وجه انجام دهد. خواهرم حجابت برادرم نگاهت
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 778781
تعداد نوشته ها : 1099
تعداد نظرات : 19
سوره قرآن 
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
 

شب یلدا قدم آهسته بردار

کمی هم احترام ما نگه دار

تو می بینی ربابم غصه دار است

بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده

بدن ها بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش


دسته ها : غم عظیم
1393/9/30 20:48
 

 یلدای غمها

هنوزم نیزه ها میهمان سرهاست

هنوزم چشمها بر دست سقاست

دل مهدی در این اندیشه باشد

که زینب هر شبش یلدای غمهاست


دسته ها : غم عظیم
1393/9/30 20:45
 

یلدا که جدا،خنده ی آرام حرام است

این حکمت محضیست که تشکیک ندارد

ماهی که در آن عمه ی سادات اسیر است

مهمانی و شیرینی و تبریک ندارد


دسته ها : غم عظیم
1393/9/30 20:43
 حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در مراسم یوم‌الله 13 آبان که امروز سه‌شنبه و همزمان با عاشورای حسینی در مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا برگزار شد، ضمن تسلیت به مناسبت فرا رسیدن عاشورای حسینی با اشاره به ویژگی‌های روز 13 آبان و استکبارستیزی مردم ایران اظهار داشت: این مردم هوشیار هستند و هیچ وقت یزید و حسین(ع) زمان را فراموش نمی‌کنند.

وی اضافه کرد: عاشورای امسال ما از همه سال‌های دیگر استکبارستیزانه‌تر و استکبارستیزی ما از همه سال‌های دیگر بیشتر است.

پناهیان تأکید کرد: امروز عاشورایی است که اگر 13 آبان هم نبود، باید شعار مرگ بر آمریکا سر داده شود. چون استکبار فهمیده است باید جلوی ما را مانند یزید بگیرد ولی دیگر ما 72 تن نیستیم و 72میلیون هم نیستیم و بیشتر هستیم.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود با اشاره به جنایت‌های آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه تصریح کرد: امروز اگر 13 آبان هم نبود عاشورای ما استکبارستیزی در آن موج می‌زد. جوانان جهان اسلام و نیز حتی غیرمسلمانان مانند مسیحیان از حرم حضرت زینب(ع) دفاع می‌کنند و حتی اهل سنت از کربلا دفاع می‌کنند و می‌گویند حسین(ع) پسر فاطمه(س) است و باید از او دفاع کنیم.

وی خاطرنشان کرد:‌ استکبار جهانی در حال نابودی است و به اضمحلال کشیده شده و امروز رویشان نمی‌شود علناً از تروریست‌ها حمایت کنند و مخفیانه از آنها دفاع می‌کند.

پناهیان در ادامه سخنان خود خطاب به دولتمردان کشورمان گفت:‌به عنوان خادم اباعبدالله(ع) به دولتمردان عرض می‌کنم امام حسین(ع) وقتی با عمر سعد گفت‌وگو می‌کرد از موضع عزت و قدرت مذاکره می‌کرد و هیچ انکساری در چهره حسین(ع) دیده نشد، ‌عمر سعد 30هزار لشکر آورده بود و حسین(ع) چند نفر را همراه خود داشت ولی با قدرت سخن می‌گفت.

پناهیان تصریح کرد: امروز استکبار در حال اضمحلال است، مبادا با یک دولت زبون، به نرمی مذاکره شود و باید از اباعبدالله(ع) یاد بگیریم و با قدرت مذاکره کنیم و به آنها بگویید که ما با تروریست‌های آدمخوار اگر هم گفت‌وگو کنیم با آنها کنار نخواهیم آمد. در غیر این صورت لکه ننگی برایمان خواهد بود.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود با بیان اینکه باید به وزیر امور خارجه و تیم مذاکره‌کننده حقوق مضاعفی داده بشود، بیان داشت:‌ چون با وحشی‌ها مذاکره می‌کنند باید حقوق مضاعف داده شود، اگر با آدم‌ها مذاکره می‌کردند به این حقوق نیاز نبود. ما در همین روز اعلام می‌کنیم به مذاکره‌کنندگان و نماینگان این ملت باید حقوق مضاعف داده شود چون طرف مقابل آنها وحشی هستند و اگر سر عقل نیایند ما خودمان آنها را سر عقل خواهیم آورد.

وی افزود: آمریکایی‌های خبیث فکر نکنند از این گفت‌وگو آبرو کسب می‌کنند، ملت‌های مظلوم منطقه بدانند این مذاکره‌ها آخرین اتمام حجت ما است و مریدان پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) منتظر فرمان عاشورایی هستند تا آنها را نابود کنند و ملت‌های منطقه بدانند ایران تا انتقام خون ملت‌های مظلوم منطقه را نگیرد از پا نخواهد نشست.

پناهیان با یادآوری این موضوع که سخن دردمندانه و قهرمانانه من امروز در میان جمع عزاداران مردم و خطاب به ملت‌های منطقه است، تصریح کرد: ایران اسلامی شما را فراموش نخواهد کرد و گفت‌وگوی نمایندگان و دولت استکبار فرجامش چیزی جز رسوایی آنها نخواد بود و ما می‌دانیم این گفت‌وگوها در سرنگون کردن آنها نقشی ندارد و جهاد ملت‌های منطقه آنها را سرنگون می‌کند.

وی تأکید کرد: مردم ما اعم از مسلمان و مسیحی و آشوری، همگی مرید اباالفضل(ع) هستند و برای او نذری می‌دهند و دولتمردان ما هم غیرت عباس(ع) را فراموش نکنند.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود خطاب به کسانی که قیام امام حسین(ع) را غیر عقلانی توصیف می‌کنند، گفت: آیا قیام حسین(ع) غیرعقلانی بود؟ آیا این قیام احساساتی بود؟‌ آیا عاشورا مظهر عشق بدون عقل است که بعضی‌ بی‌شعورها بگویند بقیه ائمه(ع) بعد از واقعه عاشورا با محاسبات عقلانی رفتار کردند؟

وی اضافه کرد:‌ آیا عقلانی نبود که امام حسین(ع) فرمودند وقتی می‌خواهند در خانه‌ام شهید کنند چرا در میدان نبرد به شهادت نرسم. آیا راه دیگری برای امام وجود داشت؟‌

پناهیان با تأکید بر اینکه اباعبدالحسین(ع) عاقلانه رفتار کرد، خاطرنشان کرد: کسانی که شعور این را ندارند که بفهمند عقل و عشق در هم آمیخته بود، به  عقلانیت حسین(ع) و ملت توهین نکنند و دولتمردان نباید به این توهین‌کنندگان میدان بدهند.

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه عقل به ما می‌گوید اگر ذره‌ای در مقابل استکبار عقب بنشینیم، زمین خواهیم خورد یادآور شد: اگر فتنه 88 نبود الآن این محاصره اقتصادی و تحریم‌ها وجود نداشت و عقل می‌گوید اگر عناصر سیاسی ضعیف نابود بشوند استکبار در مقابل ما زانو خواهد زد اما دشمن به این عناصر در داخل امید دارد. عقل به ما می‌گوید این دشمن خونخوار تا مشت محکم بر دهانش کوبیده نشود دست از ظلم برنخواهد داشت، اسرائیل تا زمانی که قدرت ما را نبیند دست از جنایاتش بر نخواهد داشت.

وی تصریح کرد: هر کسی عقل ندارد حق تنفس در فضای سیاسی کشور ندارد.

پناهیان تأکید کرد: عقل به ما می‌گوید اگر منافع دنیایی را می‌خواهید مقابل استکبار بایستید و همین عقل به ما می‌گوید دشمنان ما دشمنی خود را بیشتر خواهند کرد و اگر از جان خود نترسید و از منافع کوتاه‌مدت بگذرید با منافع پایدار می‌رسید و همین عقل به ما یادآوری می‌کند به کوری چشم آمریکا در رکاب امام حسین(ع) قدرت اول جهان خواهیم شد.


دسته ها : غم عظیم
1393/9/30 1:56
 

صدای زینب(سلام الله علیها) صدای خون حسین(علیه السلام) بود. حسینی دیگر به میدان آمده بود، با آمادگی تام و ابزاری تمام. حسینی که در کالبد زینب(س) خود را می ‏نمایاند.
همه ی قیام عاشورا مقدّمه‏ای بود تا از پس آن، زینب(س) روی به میدان نهد و عهدِ نهاده را استوار سازد.


سپاه «شام»، کاروان خسته را از بیراهه روانه می ‏سازد. شاید که صدای زینب(س) در دل صحرا رها شود و به گوش جان مردم نرسد؛ امّا زینب(س) در خروش و جوششی دیگر، چنان دربار عبیدالله و یزید را در خون جاری حسین(ع) و کلام سیال (روان) خود، مستغرق (غرق شده) می سازد و در می ‏نوردد که هیچ حجّتی برای دشمن نمی ‏ماند.

زینب(س) همه ی ابزار را از دشمن باز می‏ستاند تا همه ی روزنه‏ های تحریف و تقلّب را ببندد و این کلام آخرین اوست که چونان مشتی بر دهان یزید فرود می ‏آید.

«ای یزید! آنچه می‏ توانی در راه دشمنی با ما به انجام رسان و آنچه می ‏خواهی فریب در کار کن! به خدا قسم تو نمی ‏توانی نام ما را محو کنی و ما را از یاد مردم ببری. تو نمی‏ توانی وحی ما را خاموش کنی و به آرزوی خود برسی. این ننگ تا ابدالآباد بر دامان تو خواهد ماند...

خدای را سپاس می‏گویم که ابتدای کار ما را به سعادت قرار داد و پایان آن را به شهادت».
از اینجا می توان دریافت؛ آنگاه که حسین(ع) پای در راه «کربلا» گذارد، زینب(س) با او آمد تا شاهد همیشه ی خون خدا باشد و جوانمردانه خون او را پاس بدارد و با حضور و کلام خویش، بنای لرزان بازمانده ی یزیدیان را فرو ریزد و آرام و قرار از آنان بازستاند.

آمده بود تا به همه ی زندگی، به همه ی بودن انسان در صحنه ی حیات، معنای حقیقی ببخشد و آدمی را از دامگه ابلیس رها سازد؛ آمده بود تا «مفسّر معنی زندگی» شود.

اربعین، روز بازگشت به حسین(ع)
روز اربعین، شهادت حضرت حسین بن علی(ع) و فرزندان و اصحاب گرامیشان(ع) که می رسد، شور عزای حسینی فروکش می کند. بیرق ها و عَلَم ها به گوشه ی تکایا و هیئات سپرده می شوند تا سالی دیگر و محرّمی دیگر که شیعیان آل محمّد(ص) خیمه ی عزا و ذکر مصائب بر پا می کنند و شمع محفل ماتم را روشن می سازند.

سال 61 ه .ق. وقتی کاروانیانِ بازمانده از موکبِ (کاروان) حسین(ع) از سفر سخت «شام» بازمی گردند، پیش از آنکه رحل اقامت در «مدینه» افکنند، در صحرای «نینوا» و دشت «کربلا»، به زیارت شهیدان می شتابند و در کسوت زائری افتان و خیزان به زیارت حضرت اباعبدالله(ع) و یاران باوفایش نائل می شوند.

به عبارتی، دیگر بار، بازمانده ی کاروان حضرت به کربلا برگشت می کند و بدین سان، به رغم میل و تصوّر کینجویان اموی، در روز زیارت و اربعین حسینی، عاشورا رنگ و رونقی دیگربار می یابد.

با این زیارت، عاشورا از صحرای کربلا خارج میشود؛ این در حالی است که دشمنان همه ی سعی خود را برای سرپوش گذاشتن بر قیام و محصور کردن عاشوراییان در صحرای کربلا در کار وارد کرده بودند. آنان گمان می بردند با سرکوب کاروان امام و به مدد دغل و حیله، ماجرای قیام خاتمه یافته است.

در اربعین و با «زیارت اربعین» زیارت و قیام، از گستره ی زمانی و مکانی بسته و محدود سال 61 ه .ق. خارج شده و در بستر تاریخ، چونان رودی جاری می شود.

با اربعین، پیام حسین(ع) جهانی شد
بی تردید، چنانچه قیام عاشورای حسین(ع) در «کربلا» می ماند، مجال گذار از دو ساحت زمانی و مکانی نمی یافت.
مجرای خروج قیام و عاشورای حسینی از اربعین و «زیارت» آشکار میشود تا این رود خروشان از دشت فراخِ سینه های مردم بگذرد و همه ی ساحت های فرهنگی و تمدّنی ساکنان زمین را درنوردد.

دشمنان اهل بیت(ع) همه ی تلاش خود را مصروف آن می داشتند تا واقعه ی روز عاشورا در جغرافیای زمانی سال 61 ه .ق. و جغرافیای مکانی دشت «نینوا» بماند؛ در حالی که سفیر حسین(ع) از آغازین روزها و از اوّلین زیارت حسین(ع) در روز اربعین، بر آن بود تا حصار زمانی و مکانی محصور کننده ی قیام امام(ع) را بشکند و قیام و عمل خاندان رسول خدا(ص) را در بستر تاریخ جاری کند.

با زیارت اربعین، شیعه با حسین(ع) همنوا می شود
هنگام زیارت، آخرین کلام را از «زیارت اربعین»، خطاب به امام حسین(ع) اعلام می کنیم:
«ای حسین،... قلبم با قلب شما آمیخته است و در هر کار خود پیرو دستور شما هستم و آماده ی یاری و نصرت شما می باشم، تا اینکه خدا به شما اجازه ی ظهور دهد و من با شما هستم و نه با دشمنان شما...»

زائر در حالی این عبارات را خطاب به امامش اعلام میکند که سفره ی «کربلا» جمع شده و شهیدان در خاک خفتهاند. پس خطاب «و یاری ام برای شما آماده است» کجا معنی پیدا می کند؟

این سه ویژگی از اربعین و زیارت اربعین حاصل می شود، امام صادق(ع) می فرمایند:
«هر کس این سه ویژگی را داشته باشد، شیعه ی امام حسین(ع) است.»

هیچ به پرچم سرخ و گلگون، بر بلندای گنبد و بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نظر کرده اید؟ از گذشته های دور و قبل از بعثت رسول ختمی مرتبت(ص) اعراب در ماه های حرام، دست از جنگ و جدال می کشیدند و تا پایان ماه به حالت آماده باش می ماندند. آنها بر بلندای خیمه ها، پرچمی سرخ به اهتزاز درمی آوردند تا بدین وسیله اعلام کرده باشند که: متوقّف شدن جنگ به منزله ی خاتمه ی نبرد نیست. با پایان یافتن ماه حرام، دیگر بار شمشیر را از نیام بیرون خواهیم کشید.

اهتزاز پرچم سرخ بر بلندای قرارگاه و بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز به همین معناست. گویا اعلام می شود:
جنگ و جهاد و عاشورا به اتمام نرسیده است؛ اگرچه با بر زمین افتادن جسم شهیدان، در صحرای «کربلا» به ظاهر، نبرد متوقّف شده است؛ امّا نبرد و کین با اهل دغا (فریب) و دغل اتمام نیافته است.

از اوّلین زیارت اربعین، در سال 61 ه .ق.، زائر امام حسین(ع) و شیعه ی او اعلام می کند:
ای حسین! «و یاری ام برای شما آماده است» تا آن ساعت که موانع برطرف شده و دیگر بار لشکرگاه برای ادامه ی نبرد آراسته شود.
انتهای ماجرای قیام، چیزی نیست جز برطرف کردن همه ی نشانههای ظلم و ستم و فساد در عرصه ی زمین و تأسیس دولت کریمه ی حضرت حق، به دست با کفایت خونخواه حسین(ع).

اگر حسین(ع) اعلام کرد:
«اِن کانَ دینِ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِمُ اِلّا بِقَتلی فَیَأسَیوفَ خُذینِی؛
اگر دین جدّم نمی مانَد، مگر به قتل من، پس ای شمشیرها بر من فرود آیید.»
زائر هم هماره همان را اعلام می کند...


منبع: شفیعی سروستانی، اسماعیل، کتاب «از قله ی عاشورا تا دریای ظهور»، تهران، نشر موعود عصر(عج)؛ (این مطلب با استفاده از بخش های مختلف این کتاب نگاشته شده است)



دسته ها : غم عظیم
1393/9/30 1:38

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) چهار تن از یارانش در کربلا به شهادت رسیدند که عبارت بودنداز:  

1. سوید بن ابوالمطاع : وی در اثر جراحات زیاد از هوش رفت و با سرو صداو داد و فریاد کسانی که کشته شدن امام را مژده می دادند و داد و فغان خاندان حسین  (علیه السلام) به هوش آمد و با خنجری که با خویش پنهان ساخته بود ، با دشمن به نبرد پرداخت و بعد از شهادت امام به درجه رفیع شهادت رسید . 

2. سعد بن حرث و برادرش ابوالحتوف : این دو تن ابتدا از مخالفان امام بودند ولی آن گاه که امام به شهادت رسید و ضجه و ناله کودکان و زنان آن حضرت بلند شد و این دو برادر ، عنان مرکب خویش را به سوی قاتلان حسین برگردانده و با شمشیر به جان آنان افتادند تا اینکه بعد از امام ، به فیض شهادت نایل گشتند . 

3. محمد بن ابو سعید بن عقیل : آن گاه که امام به شهادت رسید و صدای ناله و فغان زنان و کودکان بلند شد ، محمد وحشت زده خیمه بیرون دوید و عمود خیمه را در دست گرفته . این سو و آن سو می نگریست ؛ در این هنگام فردی به نام < لقیط > یا <هانی> ،  وی را به شهادت رساند .

 

 

دسته ها : غم عظیم
1393/8/16 3:47
 

طفلان حضرت زینب(س):

گرفتم‌ جان‌ خود در دست‌، تقدیم‌ تو بنمایم‌

اگر من‌ زنده‌ام‌ بهر تماشای‌ جمال‌ توست‌

که‌ چیزی‌ را نمی‌بینم‌ به جز تو یار زیبایم‌

مگو تنها شدی‌، زینب‌ نمرده‌ دلبر زینب


به‌ گیسوی‌ پریشانم‌ گره‌ از کار بگشایم‌

اگر اذنم‌ دهی‌ پهلوی‌ خود بر تو سپر سازم‌

که‌ من‌ از نسل‌ زخم‌ سینۀ‌ پر خون‌ زهرایم‌

دلم‌ خواهد که‌ نام‌ من‌ شود امّ الشهید ای‌ دوست‌

بده‌ رخصت‌ دو طفلم‌ را به قربان‌ تو بنمایم‌

مخور غصه‌ اگر طفلان‌ من‌ خونین‌ بدن‌ گردند

که‌ یک‌ لحظه‌ به‌ دیدار عزیزانم‌ نمی‌آیم‌

دلم‌ خواهد که‌ حتی‌ روی‌ نی‌ دنبال‌ تو باشند

که‌ زیباتر شود بر نیزه‌ها گل های‌ زیبایم


دسته ها : غم عظیم
1393/8/5 1:0
 

شهادت حضرت رقیه (ع):

بعد از اسیری خاندان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و سفر آنها به شام و کوفه، حضرت رقیه (ع) بعد از تحمل سختی‌‌های اسیری در شبی جانسوز در شام به شهادت رسید. رقیه که بود اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد.


در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است. همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید , هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.» * مادر حضرت رقیه براساس نوشته‌های بعضی کتاب‌های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام( امّ اسحاق است که پیش‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید. البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده است که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است نام‌گذاری حضرت رقیه (ع) رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.» اسیری حضرت رقیه حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. * این بار، پدر در سوگ رقیه نشست چقدر بی‌تابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دست‌های کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمده‌ام در ضیافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. کوچک دلشکسته‌ام! پیش‌تر نیز با تو بودم و می‌دیدمت. شعله بر دامان و سوخته‌تر از خیمه آه می‌کشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی می‌سپردی. مهربان دلشکسته‌ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام می‌گیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش می‌گذارم و می‌خوابم؟ نه ...، نه دخترکم نخواب! می‌دانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمی‌خوابد. می‌دانم خواب تو، خواب همه را آشفته می‌کند. نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لب‌های چوب خورده‌ام امشب میهمان بوسه‌ای باشد از پیشانی سنگ خورده‌ات؛ از گیسوی پریشان چنگ خورده‌ات؛ از شانه‌های معصوم تازیانه دیده‌ات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خورده‌ات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.


دسته ها : غم عظیم
1393/8/5 0:58
 

ورود کاروان به کربلا

کاروان‌ کربلا پس‌ از وداع‌ با پیامبر اکرم و حضرت‌ زهرا و امام‌ مجتبی‌(علیهم السلام) شب‌ یکشنبه‌ بیست‌ و هشتم‌ رجب‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ مدینه‌ را به‌ سوی‌ مکه‌ ترک‌ نمودند. امام‌ حسین‌(علیه‌السلام) از بیعت‌ با یزید خودداری‌ کرده‌ و شبانه‌ همراه‌ خانواده‌ خویش‌ از مدینه‌ به ‌مکه‌ حرکت‌ نمود. یک‌ جامعه‌ نمونه‌ در این‌ کاروان‌ متجسم‌ بود. در دل‌ تاریکی‌ از کوره‌راه‌های‌ بیابان‌ها گذر کردند و منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ سپردند.

یک‌ ماه‌ و چند روز از بیابان‌ها و کوهستان‌ها گذشتند و در هر منزل‌ از خود، ردّی‌ از روشنایی‌ و کرامت‌ باقی‌ نهادند. روز سوم‌ شعبان‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ درست‌ در روز میلاد امام‌ حسین‌ (علیه السلام) کاروان‌ امام‌ به‌ مکه‌ رسید و در محله شعب‌ علی‌ در خانه‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌ اقامت‌ گزید. مردم‌ مکه‌ به‌ استقبال‌ و دیدار خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. در این ‌ایام‌ که‌ در آستانه‌ برگزاری‌ مراسم‌ حج‌ بود بسیاری‌ از مسلمانان‌ از سراسر قلمرو اسلامی‌ به‌ مکه‌ می‌آمدند و این‌ فرصت‌ مناسبی‌ برای‌ امام‌ حسین(علیه‌السلام) و خاندان‌ پیامبر بود تا با مردم‌ صحبت‌ کنند و نسیم‌ آزادی‌ در مکه‌ وزیدن‌ گیرد.

از سوم‌ شعبان‌ تا هشتم‌ ذی‌ الحجه‌ که‌ امام‌ حسین(علیه السلام) از مکه‌ به‌ قصد کوفه ‌عزیمت‌ نمود بیش‌ از چهار ماه‌ در مکه‌ اقامت‌ داشتند. در این‌ مدت‌، مردم‌ گروه‌ گروه‌ با امام‌حسین‌(علیه السلام) تماس‌ می‌گرفتند و ابراز وفاداری‌ و حمایت‌ می‌کردند.

در دهم‌ رمضان‌ نامه‌ای‌ از سران‌ و اعیان‌ کوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) رسید که‌ در آن ‌نامه‌ از امام‌ دعوت‌ شده‌ بود به‌ کوفه‌ برود تا کوفیان‌ به‌ رهبری‌ امام‌ با یزید بجنگند.

امام‌ در پاسخ‌ نامه‌های‌ مکرر سران‌ و مردم‌ کوفه‌، مسلم‌ بن‌ عقیل‌ (پسر عموی ‌خود) را به‌ کوفه‌ فرستاد تا میزان‌ صحت‌ گفته‌ کوفیان‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ برساند.

لطفا ادامه ی مطلب را بخوانید . . .


با اعزام‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ کوفه‌، هجده‌ هزار نفر از مردم‌ کوفه‌ با امام‌ بیعت‌ کردند و مسلم‌ خبر این‌ بیعت‌ و وفاداری‌ را به‌ امام‌ ارسال‌ داشت‌. لیک‌ با تغییر یافتن‌ حاکم‌ کوفه ‌وضع‌ِ مردم‌ نیز تغییر یافت‌. ابن‌ زیاد از طرف‌ یزید بن‌ معاویه‌ به‌ عنوان‌ حاکم‌ کوفه‌ انتخاب ‌شد و با فریب‌ و توطئه‌ و قتل‌ و کشتار، مردم‌ِ کوفه‌ را از همراهی‌ با مسلم‌ باز داشت‌ تا جایی ‌که‌ مسلم‌ در یک‌ جنگ‌ نابرابر به‌ تنهایی‌ با سربازان‌ ابن‌زیاد جنگید و سرانجام‌ دستگیر و به‌ شهادت‌ رسید.

همزمان‌ با این‌ واقعه‌ و مطلع‌ شدن‌ یزید از نهضت‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) و فعالیت‌های ‌ایشان‌ سپاهی‌ را به‌ فرماندهی‌ عمر بن‌ سعد جهت‌ دستگیری‌ یا قتل‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) به ‌مکه‌ اعزام‌ نمود و امام‌ وقتی‌ از ماجرا آگاه‌ شد دیگر نتوانست‌ منتظر رسیدن‌ نامه‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ باشد و ناچاراً در هشتم‌ ذی‌ حجه‌ مکه‌ را به‌ قصد کوفه‌ ترک‌ نمود.

حرکت‌ کاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذی‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ که‌ به‌ کربلا رسید، حرکتی‌ بود برای‌ بیدار نمودن‌ انسان‌های‌ تمامی‌ تاریخ‌. این‌ کاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ می‌سپرد تا آمیزه‌ای‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلومیت‌ را بر صفحات‌ تاریخ‌ بنگارد و سرانجام‌ این‌ کاروان ‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجری‌ حماسه‌ای‌ را آفرید، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هویت‌ انسانی‌، حماسه‌ عاشورا.

روز شمار این‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتی‌ است‌ که‌ انسان‌هایی‌ عاشق‌ از فراز این ‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلی‌ از خود خاطره‌ای‌ به‌ جای‌ نهادند، خاطره‌ای‌ که‌ هر قصه آن‌ درسی‌ از عزت‌ نفس‌ و کرامت‌ ذاتی‌ انسان‌ کامل‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) می‌باشد.

دسته ها : غم عظیم
1393/8/5 0:52
 

ساختمان های  متعدد مرقد مطهر مسلم بن عقیل (ع) :

 

ابن جبیر که از جهانگردان وسفرنامه نویسان معروف است , می گوید : در سال ٥٨ هـ به شهر کوفه رفتم ودر آن جا ساختمان های زیبائی یافتم که از آن جمله می توان به مسجد بزرگ اشاره کرد . من مسجدی را سراغ ندارم که ستون هایش به این طول وسقفش به این بلندی باشد.

در سمت شرقی مسجد اتاق کوچکی قرار دارد که با چند بله به آن وارد می شوند ودر آن اتاق مرقد مسلم بن عقیل (ع) وجود دارد وقبرهای دیگری در بیرون از مسجد موجود است که متعلق به بعضی از زنان خواندان هاشمی است .

باسازی مرقد مطهر حضرت مسلم (ع) بدون وقفه در طول تاریخ ادامه داشته است وبه تدریج ضریحی برروی قبر گذاشته شد . شیخ محمد حرز الدین در کتابش : ( مراقد المعارف ) می گوید : ( اطلاع بیدا کردم از ضریحی که از جنس مس ساخته شده بوده وبرروی آن ابیات از شعر عبد الله بن الزبیر حک شده بود ) . ضریح دیگری نیز از زمان قدیم به جا مانده است که در سال ١٠٥٥ هـ ساخته شده وبانی بزرگوار آن زنی به نام : ( ام افافان العثمانی ) بوده است .

برروی این ضریح اشعاری به زبان فارسی در مدح حضرت مسلم بن عقیل (ع) نقش بسته است.

از دیگر آثار کشف شده از این مرقد مطهر می توان به سنگ بزرگ وسفیدی اشاره کرد که قبر حضرت مسلم (ع) را احاطه می نمود , وبعد از گذاشتن این سنگ , ضریحی از جنس نقره نیز برگرداگرد قبر مطهر نصب گردید. گنبد حرم مطهر حضرت مسلم (ع) نیز در طول تاریخ شاهد بازسازی های مکرر بود وگنبد فعلی در زمان نزدیک به زمان مرحعیت سید محسن حکیم ( ره) ساخته شد .

تدبیر الهی :

 

خداوند در قرآن کریم می فرماید : (یریدون ان یطفؤوا نور الله بافواههم ویابى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون) ( توبه : أیه 32).

( می خواهند نور خداوند را با دهان هایشان خاموش کنند ولی خداوند نور خود را خواهد رساند).

اراده الهی برتر وبالاتر از اراده افسان ها است. عبید الله بن زیاد با دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد , می خواست که قبور این دو عبد صالح را از دید مردم دورساز ولی اراده خداوند این قبر دو مطهر را منبع ظهور نور خود قرار داد واین مرقد جایگاه افاضه الطاف الهی واز حرمهای شریف گشتند.

دو گوهر که در کنار مسجد کوفه می درخشند : مسجد کوفه وقبور این دو شهید گلستان از گلستان های بهشت است.

شهر کوفه با وجود این دو منبع نور الهی در آن جایگاه نشر معارف اسلام گشت به گونه ای که محل تجمع بزرکترین گروه از شاگردان امام صادق (ع) گشت واز آن روزها تا زمان ها این حلقه درس وبحث وعلوم ومعارف اهل بیت (ع) ادامه داشته ودر حوزه علمیه نجف اشرف متمثل است.

 

masjed_alkufa_9.jpg

 

 

طلا کاری گنبد مطهر :

در سال ١٣٨٤ هـ گروهی از مؤمنین ومحبین اهل بیت (ع) , به همراهی حاج شیخ طعمه یاسین الکوفی به در خواست مرجع وقت حضرت آیۃ الله سید محسن حکیم ( ره ) , اقدام به طلا کاری گنبد مطهر حضرت مسلم (ع) نمودند .

این گروه عده ای از طلاسازان ومعماران را برای ارزیابی کار قراردادند ونظر این گروه به بزرگ نمودن قبه وتعمیر اساس آن , قبل از طلاکاری تعلق گرفت.

حاج محمد رشاد میرزا هم به محض شنیدن این خبر واطلاع از رضایت آیۃ الله حکیم (ره) به نزد ایشان رفت وتمام مخارج بنای گنبد ودیگر را تبنی نمود وبه این ترتیب بنای گنبد بر عهده ایشان وطلا کاری آن بر عهده آیۃ الله حکیم (ره) افتاد.

در سال ۱٣۸٥ هـ کار ساخت گنبد جدید وتعمیر اساسی حرم مطهر تکمیل شد وارتفاع گنبد به ١٨ متر بالاتر از سطح حرم و٢٨ متر بالاتر از سطح زمین رسید .همچنین در این زمان رواقی ساخته شد که از ٣ طرف حرم مطهر را احاطه می کند واز جهت دیگر به مرقد مختار ثقفی (ره) متصل می گردد.

باقی مخارج تزئین داخل وخارج گنبد مطهر اعم از آینه کاری نیز بر عهده محمد رفیع حسین معرفی  وآیۃ الله سید محسن حکیم بود .

در هنگام اتمام کار ساخت گنبد , جناب سید محسن حکیم (ره) از جناب سید موسی بحر العلوم خواستند که شعری بگویند تا برروی کمربند گنبد با آب و طلا نوشته گردد وایشان نیز این قصیده را فرمودند ودر آخر شعر نیز با این دو بیت به تاریخ ساخت گنبد مطهر اشاره فرمودند:

من شمس انوار الولایه ارخوا       لبدر اشرق نور قبه مسلم .

همچنین در آن وقت به دستور آیۃ الله سید محسن حکیم (ره) ضریح نقرای متناسب با جلال وعظمت مرقد برای مرقد حضرت مسلم (ع) ساخته شد وضریحی هایی نیز برای مرقد حضرت قاسم فرزند امام موسی کاظم (ع) ومرقد مطهر سید محمد فرزند امام هادی (ع) نیز ساخته شدند .

این دو ضریح برروی قبور مطهر نصب گشته ولی ضریح متعلق به قبر مطهر حضرت مسلم (ع) هنوز بر اون مرقد مطهر نصب نشده است چون ابعاد آن (٥.٢٭٥.٣م) است ومتناسب آن با ابعاد قبر مطهر نیست .

 

 

 

دسته ها : غم عظیم
1393/8/3 22:47
 

اولین شهید :

 

حضرت مسلم بن عقیل ( علیه السلام ) سفیر سید الشهداء (علیه السلام ).

 

کتب تارخى زمان مشخصى براى ولادت ایشان ذکر نمى نمایند، اما قراین موجود ، ولادت ایشان را در سال ( ٢٥ هجری) اثبات مى کند ، ولذا در اکثر کتب تالیف شده در مورد حادثه کربلا آمده است که ایشان درهنگام شهادت در کوفه (٣٥ سال) داشتند.

بیهقى ودیکر مؤرخان این امر را در بحثشان از انساب تایید مى کنند ودیگر مؤرخین عمر ایشان را  ٣٨ سال مى دانند . اما قول مور تایید سیره نگاران همان ٣٩ سال است.

مادر ایشان به نام ( علیّه ) خوانده مى شدند که از خواندان شاهان نبط بوده اند وپدر ایشان عقیل بن ابی طالب است. عقیل فرزندان دیگری از زنان دیگر نیز داشته است ولى هیچ  کدام در فضل وکمال به جاى حضرت مسلم بن عقیل (ع) نمى رسند.

 

شهر مدینة در روز ولادت ایشان غرق نور وسرور بود وخواندان ابو طالب تولد ایشان را بسیار خوشایند داشتند.

حضرت مسلم  (ع) دردامان پر مهر حضرت امیر المؤمنین علی (ع ) روزگار کودکى را سپری نمودند واز ایشان کتب فیض وکمالات نمودند به گونه ای که امیر المؤمنین (ع) در بسیاری امور بر این شماگرد به حقشان اعتماد می نمودند وبا شجاعت وقهرمان وکمالات که در او مشاهده نمودند , حضرت مسلم را یکی از کارگزاران خود در حکومت علوی قراردارند.

اکثر کتب تاریخ اسلام نقش حضرت مسلم (ع) را در جنگ جمل در کنار دیگر پسر عمویان خود مانند امام حسن (ع) وامام حسین (ع) ومحمد بن الحنفیه وعبد الله بن جعفر وعبد الله بن عباس غیر قابل انکار دانستنه اند.وایشان را از صلابه داران لشگر امیر المؤمنین (ع) ذکر نموده اند وایشان را در علم وعمل وشجاعت وکم نظیر دانسته اند.

ایشان در جنگ صفین نیز دست از همراهی با علی (ع) برنداشتند وبا تجربه جنگهایی پیشین , یکی از رهبران جنگ صفین بوداند.

بعد از شهادت امیر المؤمنین (ع) جناب مسلم (ع) از یاران نزدیک امام حسن (ع) وامام حسین (ع) بودند.

وشایسترین فرد برای نمایندگی وسفارت از طرف امام (ع), کسی نبود جز حضرت مسلم (ع).

امام حسین (ع) در نامه خود به اهل کوفه فرمودند : (( به درستی که به سوی شما فردی را فرستادم که برادر وپسر عموی من است واو مورد وثوق من است , از او اطاعت نموده وبه کلام او گوش سپارید ....)).

چه مقامی بالاتر از اینکه شخص مورد وثوق واطمئنان امام معصوم (ع) باشد؟ این مقامی است که حضرت مسلم (ع) بافداکاریهای بسیار واز خود گذشتگیهای   فراوان  به آن دست یافتند .

حضرت مسلم (ع) به بهترین شکل وظیفه خود را در نمایندگی از امام  حسین (ع) انجام دادند , ایشان پیام امام (ع) را به تمام کوفه رساندند , کوفای که در ان زمان مرکز سرزمین های اسلامی با انواع اقوام وقبایل گوناگون بود.

حضرت مسلم بن عقیل (ع) در اثر تبانی های سیاسی بین عبید الله بن زیاد  ( لعنه الله ) ودیگر مزدوران وابسته به دستگاه ظالم بنی امیه به شهادت رسیدند وجناب هانی بن عروه (ع) که از اولین پیوستگان به نهضت امام حسین (ع) بودند, راه مسلم (ع) را ادامه دادند ودر دفاع از جناب مسلم (ع) در مقابل حکومت ظالم بنی امیه , و مزدوران مانند عبید الله بن زیاد ( لعنه الله ) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .

بعد از شهادت مسلم (ع) وهانی بن عروه (ع), ابن زیاد ( لعنه الله ) دستور داد که جسدشان را در نزدیکی دار الإماره دفن کنند تا ماموران به راحتی بتوانند مانع زیارت قبور آنان گردند واز به پاداشت مجالس عزادارای ممانعت به عمل أورند چون می دانستند که کوفه محل ومرکز شیعیان ومحبین علی (ع) واهل بیت (ع) است واگر با زور و زر وتزویر بر مردم شیعه این دیار تسلط پیدا نکنند هر آینه  امکان پدید آمدن نهضتی دیگر ادامه دارد .

درست است که شهر کوفه در آن زمان تحت تاثیر بعض فریبیها کشت ولی باگذشته زمان حق وحقیقت آشکار خواهد گشت وزمینه تحولات عظیم بدید خواهد آمده , درست مانند قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی وهمجنین قیام مختار ثقفی که در اثر حوادث کربلا اتفاق افتاد .

همجنین قیام زید بن علی (ع) را نباید از یاد برد وباید به یادداشت که کوفه محل جزر ومدهای تاریخی وتحولات مرکزی تاریخ اسلام است ولی بااین احوال بهیج گاه ولایت مداری ومحبت ورزی شیعیان این دیار کمرمگ نگشت وکمرنگ نخواهد شد.

ابن زیاد کوفه واهالی آن را به خوبی می شناخت واز ترس شورش آنان , محل دفن حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) را در نزدیکی دار الاماره  قرارداد تا آن محل جایگاه تجمع شیعیان نگردد .

حضرت مسلم (ع) وحضرت هانی (ع) در درب ورودی مسجد روبروی یکدیگر دفن گشتند.

درود وسلام خداوند بر آنان باد .

 

دسته ها : غم عظیم
1393/8/3 22:36
X