معرفی وبلاگ
امام خامنه ای زن را از دید اسلام، بزرگ خانه و گل و ریحانه خانواده خواندند و با اشاره به بحران زن در جوامع غربی، افزودند: در نظام اسلامی، كارهای فراوان برای احیای جایگاه حقیقی زن انجام شده اما هنوز مشكلات زیادی بخصوص در عرصه رفتار با زن در خانواده، وجود دارد كه باید با ایجاد پشتوانه های قانونی و اجرایی آنها را حل كرد. ایشان تأكید كردند: محیط خانواده برای زن باید محیطی امن، با عزت و آرامش بخش باشد تا زن بتواند وظیفه اصلی خود را كه حفظ خانواده است به بهترین وجه انجام دهد. خواهرم حجابت برادرم نگاهت
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 781552
تعداد نوشته ها : 1099
تعداد نظرات : 19
سوره قرآن 
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

ﺑﺮﻧﺞ ﻫﻨﺪی

ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﺎﺷﻖ فرانسوی

ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺍﯼ

ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭى ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ

ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻠﯽ

ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺮﺯﯾﻠﯽ

ﻭ ﺩﺳﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎیى

ﻭ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ چینی

کنار مبل لهستانی

و تلویزیون کره ای

با طعم بی بی سی ﻣی ﺧﻮﺭن...

ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩن ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿکنن!!


وصحبت های رهبر را  در مورد وحدت میان مسلمانان و اقتصاد مقاومتی و سبک زندگی اسلامی ایرانی روی زمین میگذارند.


وای برما...


چه زیبا گفت مولا علی:

هرکس زمان یاری رهبرش خواب باشد با لگد دشمنش بیدار می شود

1393/11/10 10:18

🌼دوست داری حافظه ات زیاد بشه؟؟

۱-مسواک بزن ,۲-روزه بگیر, ۳-قرآن بخون. امام علی(ع)


🌸می خوای کمر درد نگیری؟

نشسته شلوار بپوش.امام صادق (ع)


🌼دوست نداری گوش درد و دندون درد نگیری؟؟

بعد از هر عطسه ای که می کنی بگو:الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین عَلی کُلِّ حال .امام علی(ع)


🌸می دونی خداوند از چه چیز هایی بیزاره؟

۱-خوابیدن بدون نیاز  ۲-خوردن در حال سیری ۳-خندیدن بی جا


🌼می دونی چه کسی ثواب شب زنده داران و عبادت کنندگان رو می بره؟

کسی که با وضو می خوابه .امام علی (ع)


🌸دوست داری رزق و روزی ات زیاد بشه؟

ناخن هات رو روز جمعه بگیر .امام صادق (ع)


🌼میدونی خوابگاه شیطان کجاست؟؟

توی ناخن بلند .امام صادق (ع)


🌸می دونی روز قیامت چه کسی رو دست بسته میارن و جاش توی دوزخه؟

هر مردی که با زن نامحرم دست بده.پیامبر اکرم(ص)


🌼می دونی چه کسی راه بهشت رو گم می کنه؟؟

کسی که وقتی نام پیامبر (ص)رو می شنوه،صلوات فرستادن رو فراموش می کنه.پیامبر اکرم (ص)


🌼دوست داری گناه های چهل سالت محو بشه؟؟

هر صبح۱۰بار بر پیامبر صلوات بفرست


🎀اللهم صل علی محمد و آل محمد و🌹 عجل فرجهم

🌼 محبت شما ؛

همچون عسل شیرین است 

و چون آب گوارا ؛ دل نشین .

و ثروتمند کسی ست که این مهربانی را در قلب و جانش می پروراند .


🌷 امام حسن عسکری (ع) میفرمایند :

فقر با ما بهتر از ثروتمندی 

در کنار دشمنان ماست

و کشته شدن با ما بهتر از زندگی 

در کنار دشمنان ماست . 

و ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آورد و نور هدایت برای کسی هستیم که خواهان بصیرت از ما باشد 

و نگهبان کسی هستیم که به ما تمسک جوید پس هر کس ما را دوست بدارد با ما در درجات والای بهشت خواهد بود 

و آنکه از ما جدا شود به سوی آتش خواهد رفت .


🌱بحارالانوار ج 50 ص 299

 🌹🌹

(السلام علیک یااباعبدالله)


افق تا افق پیش چشمت فقیر 

زمین تا زمان بر ضریحت اسیر!

جهان زنده شد تا که گفتم ز دل...

امیری حسینٌ و نعم الامیر..!

دسته ها : اشعار ناب
1393/11/10 10:13

موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابکار دربیایند. همه از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. جزعباس ریزه که چون ابر بهاری اشک می ریخت و چسبیده بود به فرمانده که تو رو جان فک و فامیلت مرا هم ببر، بابا درسته که قدم کوتاهه، اما برای خودم کسی هستم. 

اما فرمانده فقط می گفت: «نه! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» عباس ریزه گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!»

وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه ای مناجات کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتی فرمانده تعجب کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید.

فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. وسوسه رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا درحالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند به سوی چادر رفت. اما وقتی کناره چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه درازکشیده و خوابیده، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو.

  فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟  پس واسه چی وضو گرفتی؟»

عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم حالش را بگیرم!» 

فرمانده با چشمانی گرد شده گفت: «حال کی را؟» 

عباس یک هو مثل اسپندی که روی آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چندماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم.

منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»

فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا الان که وقت رفتنه. عمری ماند ، تو خط مقدم نماز شکر می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین

خنده بچه ها عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان صلوات

هدیه به روح  اسمانی و ملکوتی  عباس ریزه ها  

دسته ها : شهدا
1393/11/10 10:12

، 18+

ﺍﺯﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺯﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﻮﻥ

ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟

ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﻩ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﻣﺜـــﻼ :

● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ

ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ

ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ ....

● ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ

ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ....

● ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ

ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ....

● ﺷﺐ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ ﻣﯽ

ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ...

● ﺑﻠﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ....


ﺷﻬـــــــــــــﺪﺍ !


ﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ

ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !

ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ...

" ﺁﺧﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ

ﺍﺳﺕ ....

دسته ها : شهدا
1393/11/10 10:11

مقام معظم رهبری:

من سجده‌ی شکر به جا آوردم که شما با چادر روی سکو رفتید.


مسئولین فدراسیون جودو:

این کار شما، برای ما خیلی بد شده است!


خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشته‌ی جودو:


موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو. من همانجا گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم. گفتند نه باید گرمکن بپوشید که من گفتم اصلا برای من مهم نیست روی سکو بروم یا نروم؛ مهم این است که با چادر روی سکو بروم. ۲۰ دقیقه ای طول کشید و در نهایت چون همه منتظر بودند و نگران که چه اتفاقی افتاده، گفتند که هر چی می خواهد به او بدهید که سریع برود روی سکو. البته در نهایت چادرم را آوردند و من با چادر رفتم روی سکو.


وقتی از سکو پایین آمدم و رفتیم هتل، متوجه شدم در هتل جلسه ای تشکیل شده و آقای افشار زاده دبیر کمیته ملی المپیک به مسؤولین فدراسیون جودو اعتراض کردند که چرا فلانی با چادر روی سکو رفته است! مگر با چادر مسابقه داده! برای جمهوری اسلامی خیلی بد شده است! این کار به ضرر ما شده است! بعد در اتاق را زدند و گفتند که این کار شما، برای ما خیلی بد شده است و فدراسیون جودو را زیر سؤال بردید! چرا این کار را کردید؟ 


من آن موقع خیلی ناراحت شدم و فقط به حضرت زینب(سلام الله علیها) گفتم من فقط به خاطر خودت و به عشق خودت با چادر رفتم روی سکو. چیزی که آن لحظه در ذهنم آمد همین بود. بعد از آن قرار شد در مراسم اختتامیه شرکت کنم که به من گفتند اگر قرار است با چادر بیایی اصلا شرکت نکن!


بعد از این اتفاق و قبل از برگشت خیلی ناراحت بودم و استرس داشتم. به گونه ای با من برخورد کرده بودند که من فکر می کردم خیلی اشتباه کردم. اما وقتی به ایران برگشتم، پدرم بابت این کار خیلی تشویقم کرد و من آن لحظه بود که خیالم یک مقدار راحت شد. 


تا اینکه از دفتر حضرت آقا با من تماس گرفتند و پیغام ایشان را به من رساندند و من این قدر هیجان زده شدم که از خوشحالی زیر سِرُم رفتم. اصلا باورم نمی شد. بعد از آن به دیدار آقا رفتم و ایشان گفتند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید. من سجده شکر به جا آوردم که شما با چادر روی سکو رفتید.

چادرم تاج بهشتی است که بر سر دارم

یادگاری است که از حضرت مادر دارم

تیرها بر دل دشمن زده با هر تارش

من محال است که آن را ز سرم بردارم

گر پرده ز رخ، باز نماید مهدی (عج)

از خلق جهان، دل برباید مهدی (عج)

ای شیعه؛ چنان منتظر مولا باش

گویی که همین جمعه بیاید مهدی (عج)

“اللهم عجل لولیک الفرج”

1393/11/10 10:7

اوباما رئیس جمهور آمریکا:

بزرگترین خدمت من در دوره ی ریاست جمهوریم این بود که آندروید را وارد ایران کردم

و آمریکا بابت این کار باید از من ممنون باشد.

حجت الاسلام پناهیان:

بیاید توسط وایبر و واتس آپ و دنیای مجازی  اسلام را آنچنان تبلیغ کنیم که خوده آمریکا و اسرائیل برای برداشتن دنیای مجازی اقدام کنن و دلیل این کارشان این باشد که توسط دنیای مجازی  اسلامشان را به تمام نقاط جهان انتقال دادن و این اسلام دارد همه جا گیر میشود.

به امید روزی که ماهم قدمی برای اسلام برداشته باشم.


*****مقام معظم رهبری******:


رایانه‌ها و فضاى مجازى و سایبرى که الان در اختیار شماست، اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خداى متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد.

۱۳۹۱/۰۷/۲۰ْ

دسته ها : رویدادهای مهم
1393/11/9 2:5

شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید :

« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛


 حسین جان !

ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.

وقتی اینگونه آرزو می کند، می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.

او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:

 شیخ رجبعلی !

روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند

و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند، دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.

 مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟

کتاب طوبای کربلا...صفحه 141

آیت الله العظمی بهجت (ره)

1393/11/9 2:4

شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید :

« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛


 حسین جان !

ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.

وقتی اینگونه آرزو می کند، می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.

او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:

 شیخ رجبعلی !

روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند

و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند، دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.

 مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟

کتاب طوبای کربلا...صفحه 141

آیت الله العظمی بهجت (ره)

1393/11/9 2:3
X