بسم الله الرحمن الرحیم
رساله لقاء الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی؛ مقدمه مولف، قسمت پنجم
و در کتب ((اصول کافى )) و ((توحید))صدوق که از جمله کتاب هاى معتبره شیعه است ، روایت کرده اند از حضرت صادق (علیه السلام )؛
قال :
ان الله خلق اسما بالحروف غیر مصوت ، و باللفظ غیر منطق ، و بالشخص غیر مجسد، و بالتشبیه غیر موصوف ، و باللون غیر مصبوغ ، منفى عنه الاءقطار، مبعد، عنه الحدود، و محجوب عنه حس کل متوهم ، مستتر غیر مستور.
فجعله کلمه تامه على اءربعه اءجزاء معا؛ لیس منها واحد قبل الاءخر.
فاءظهر منها ثلاثه اءسماء لفاقه الخلق الیها، و حجب منها واحدا، و هو الاسم المکنون المخزون . بهذه الاءسماء التى ظهرت ، فالظاهر منها هو الله تعالى .
و سخر سبحانه لکل اسم من هذه الاءسماء اءربعه اءرکان ؛ فذلک اثنا عشر رکنا.
ثم خلق لکن رکن ثلاثین اسما، فعلا منسوبا الیها. فهو الرحمن ، الرحیم ، الملک ، القدوس ، الخالق ، البارى ء، المصور، الحى ، القیوم ، لا تاءخذه سنه و لا نوم ، العلیم ، الخبیر، السمیع ، البصیر، الحکیم ، العزیز، الجبار، المتکبر، العلى ، العظیم ، المقتدر، القادر، السلام ، المؤ من ، المهیمن ، المنشى ء، البدیع ، الرفیع ، الجلیل ، الکریم ، الرازق ، المحیى ، الممیت ، الباعث ، الوارث .
فهذه الاءسماء و ما کان من الاءسماء الحسنى حتى یتم ثلاث ماءه و ستین اسما؛ فهى نسبه لهذه الاءسماء الثلاثه و هذه الاءسماء الثلاثه اءرکان و حجب الاسم الواحد المکنون المخزون بهذه الاءسماء الثلاثه .
و ذلک قوله تعالى : قل ادعوا الله اءو ادعوا الرحمن اءیاما تدعوا فله الاءسماء الحسنى .
((خداوند اسمى را آفرید که با حروف صدا نمى داد، و با لفظ گویا نبود، و با پیکر داراى جسد نبود، و با تشبیه در وصف نمى گنجید، و با رنگ ، رنگ آمیزى نشده بود. اقطار و اکناف جهان هستى از او طرف و نفى گردیده بود، حدود و ثغور آن از او دور شده بود، حس هر شخص توهم کننده اى از ادراک وى محجوب بود. پنهان بود بدون آنکه پنهان شده باشد.
پس خداوند آن را کلمه تامه اى بر چهار قسمت با هم قرار داد؛ بدون آنکه یکى از آنها پیش از دیگرى بوده باشد.
پس از آن اسماء، سه اسم را به جهت نیازمندى خلائق بدان ظاهر کرد؛ و یکى از آن اسماء را پنهان و مستور نمود و آن است اسم پوشیده شده و سر به مهر گرفته شده و به واسطه این سه اسمى که ظاهر گردیده شده است ؛ بنابراین ، ظاهر، عبارت مى باشد از الله تبارک و تعالى .
پس خداوند سبحانه براى هر یک از این اسماء ثلاثه ، چهار عدد پایه را مسخر و رام آنها نمود؛ بناء على هذا به دوازده پایه بالغ آمد و پس از آن آفرید براى هر پایه اى از این پایه هاى دوازده گانه ، سى عدد اسم و بنابراین ، آن اسم به نحو تصاعدى بالا رفت (تا رسید به سیصد و شصت اسم فرعى ) که منسوب هستند به آن سه اسم اصلى .
لهذا آن اسماء فرعى عبارتند از: رحمن ، رحیم ، ملک ، قدوس ، خالق ، بارى ء، مصور، حى ، قیوم ، لا تاءخذه سنه ولا نوم ، علیم ، خبیر، سمیع ، بصیر، حکیم ، عزیز، جبار، متکبر، على ، عظیم ، مقتدر، قادر، سلام ، مؤ من ، مهیمن ، منشى ء، بدیع ، رفیع جلیل ، کریم ، رازق ، محیى ، ممیت ، باعث ، وارث .
بنابراین ، این اسماء و بقیه اسماء حسنى تا برسد و تمام شود سیصد و شصت اسم ، منسوب مى باشند به آن اسماء سه گانه . و این اسماء ثلاثه ارکان و حجاب هایى هستند براى آن اسم واحد که به واسطه این سه اسم ، مخزون و مکنون گشته است و آن است گفتار خداوند عزوجل : بگو اى پیغمبر! بخوانید الله را، یا بخوانید رحمن را، هر کدام یک را که بخوانید اسماء حسنى از مختصات اوست .))
از این روایت و روایات و ادعیه متواتره معلوم مى شود که : اسماء مخلوقند، و اسماء عینیه هم هستند و هم روایات معتبره هست که ائمه ما (علیهم السلام ) مى فرمایند که : ما اسماء حسنى هستیم ، بلکه امام اسم اعظم است .
و به اعتقاد طائفه شیعه ، اشرف تمام مخلوقات حضرت رسالت پناه (صلى الله علیه و آله و سلم ) است و به این قرار باید اسم اعظم هم باشد. علاوه بر این در ادعیه ماه مبارک هست که مى گوید: آن حضرت حجاب اقرب است . یعنى طرف ممکن و اقرب مخلوقات است و در روایت است که على ممسوس است به ذات الله .
❗دوستان این جملات واقعاعالی هست ❗
👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺سخنان زیبا وتجربه ها...
🌹 رجبعلی خیاط **
غیر خدا را نخواهید . خط زندگی انس با خدا و اولیای اوست.
روح زن بی حجاب را به اندازه هزار آدم واجب الجهنم عذاب میکنند .
مردی را دیدم که فردی را یابو خطاب کرد و بلافاصله باطن خودش به یابو تبدیل شد.
روح شخصی را در عالم برزخ دیدم که تأسف میخورد و مرتب بر زانوی خود میزد و میگفت : وای بر من ! آمدم و عمل خالصی برای خدا ندارم .به من میگویند عمل خالصی که برای خدا انجام دادی کدام است ؟!
جوانی را در برزخ دیدم که میگفت : نمیدانید در اینجا چه خبر است .هنگامی که به برزخ بیائید خواهید فهمید هر نَفَسی که به غیر یاد خدا کشیده اید به ضرر شما تمام شده است !
از حضرت امیرالمومنین (ع) پرسیدند : از کجا به این مقام والا رسیدید ؟ فرمودند : در دروازه دلم نشستم و غیر خدا را راه ندادم .
🌹آیت الله قاضی
اگر کسی نماز را اول وقتش بخواند و به مراتب عالی نرسد مرا نفرین کند .
اگر به جائی رسیده ام از دو چیز است : قرآن و زیارت حضرت سید الشهدا .
اما نماز شب ؛ پس هیچگاه چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست و تعجب از کسی است که میخواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر بوسیله نماز شب .
🌹عبدالکریم کشمیری رضوی
نسبت به خدا حالت توجه داشته باشید تا با خدا رفیق شوید نه تنها رفیق که او شفیق نیز هست .
خیلی مهم است که به نفس بها داده نشود .
اگر یکی از استوانه های تقوی بمیرد بعد آن مصیبت خواهد آمد.
دائم الذکر باشید و در همه حال یاد خداوند کنید .
🌹* جعفر مجتهدی **
کوتاه ترین و مطمئن ترین راه کمال ، محبت اهل بیت و خدمت خالصانه به خلق است .
گناه حجاب بین مخلوق و خالق است . این آلودگی را به آب توبه بشورید .
🌹** آیت الله کوهستانی **
من حرف بیهوده زدن را کمتر از غذای حرام نمیدانم .
🌹** هاشم مولوی حداد **
من در تمام مدت سلوک نامحرم نمیدیدم حتی خواهر زنم را .والله که یکبار هم نگاه من به او نیفتاد .
در هر حالی با خداوند معامله کن .
** امام خمینی **
بزرگی شما آقایان به آخرت شماست نه به دنیایتان . به اینکه چقدر نزد خداوند آبرومندید .
منظور از سبک شمردن نماز ، اول وقت نخواندن آن است .
🌹سید احمد خمینی :
شبی در خواب امام را دیدم که به من میگفت : احمد ! انبیاء و اولیاء همه چیز را به ما نگفتند و گوشه ای از آنرا نشانمان دادند شاید چون مغزمان نمیکشید نگفتند . اینجا حتی حرکت دست نیز حساب دارد .
🌹**علامه طباطبایی **
به یاد خداوند باش تا خدا به یادت باشد .
🌹**سید رضا بهاء الدینی **
لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمیشود . باید خود را اصلاح کرد .
همه جا رفق و مدارا میتواند دگرگونی بوجود بیاورد
ـ 🌹امـام صـادق عـلیه السلام
برادران خود را به دو خصلت بیازمایید اگر آن دو خصلت را داشتند با آنـهـا دوسـتـى کن و گرنه از ایشان دورى کن , دورى کن , دورى کن (آن دو خصلت اینهاست ): پایبندى به خواندن نماز در وقت خود و نیکى کردن به برادران درروزگار سختى و آسا یش
🌱صلوات 🌱
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﺭحمة ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ :
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﺎﺧﯿﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ :
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ ؛
ﺗﺎﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ، ﺗﺎﺧیﺮ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ، ﺗﺎﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﻭﻻﺩ ، ﺗﺎﺧیﺮ ﺩﺭ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﻓﯿﺖ !
ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﮐﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﻣﻨﻈﻢ ﺑﺎﺷﺪ ;
ﺍﻣﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻫﻢ ﺗﻨﻈیﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !
ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺑﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻗﺮﯾﻦ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ !
" ﺣﯽ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺼــــــــﻼﺓ ﺣﯽ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻔـــﻼﺡ " ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻃﻠﺐ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺣﻖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺪﺭﺳﺘﯽ ﺍﺩﺍ نمی کنی ؟!
ﺍﮔﺮ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﻧیﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ می خواهیم ﺗﻼﺵ ﮐﻨیﻢ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ ...
⬅نکته بسیارمهم برای خانم ها➡
یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید ثواب این غذای امروز نذر یکی از ائمه شود،آنوقت هم آشپزی برایت دلنشین تر است،هم اینکه خانواده هر روز سر سفره یکی از ائمه نشسته اند.
بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند:
✅برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید
✅-ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید
✅-هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحیم بگویید
✅-اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید
✅-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن)
✅-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید
✅-اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید)
✅-هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید
✅-هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید
✅واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید
که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎃آیا میدانید چهرهی عمر چنان وحشت آفرین و هولناک بود که وقتی زن حاملهای را جهت تحقیق در مورد مسئلهای احضار کرد، زن به مجرد مشاهدهی عمر، از شدت ترس، فرزندش سقط شد و مرده به دنیا آمد؟
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص174
•••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر دلاّل خر و شتر و استر بود؟
تاج العروس، ج4، ص281، لسان العرب، ج1، ص379
•••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید هر وقت عمر به یکی از افراد خانوادهاش غضب میکرد، تا دست او را گاز نمیگرفت، آرام نداشت؟
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج12، ص44
••••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر دستش را در مخرج شتر (محل بیرون آمدن فضولات) فرو می برد و میگفت: میترسم که فردای قیامت از آنچه با تو می کنم، مؤاخذه شوم؟
تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص139، تاریخ عمر بن الخطاب، ابن جوزی، ص91، الطبقات الکبری، ج3، ص286
••••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عبدالله بن عمر میگوید: پدرم عمر را دیدم که آب از دهانش سرازیر است. پرسیدم: ای رهبر مسلمین، تو را چه شده؟! گفت: دلم هوس ملخ بریان شده کرده؟
کنزالعمال، ج12، ص648، شمارهی 35976
••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر میگفت گوشت سوسمار بیشتر مورد علاقه من است تا گوشت مرغ؟
کنزالعمال، ج15، ص448، شمارهی41777
••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر دستور میداد در معاملات فریب کاری کنید. أبوموسی میگوید: گفتم: ای خاندان عمر، مردم را گول نزنید. عمر گفت: اینجا بازار است؟
•••••••
🎃آیا میدانید بخاری از ابن عباس نقل می کند که گفت: یک سال تمام صبر کردم و میخواستم مسئلهای را از عمر بپرسم اما جرأت آن را نداشتم و از او می ترسیدم تا اینکه روزی از او پرسیدم : آن دو زنی که بر علیه پیامبراعتصاب کرده و هیاهو به راه انداختند، که بودند؟! عمر گفت: عایشه و حفصه؟
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج12، ص116
•••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر به مردم وصیت میکرد با برهنه گذاشتن زنان در خانه از آنها بهره جویید؟
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج12، ص11 ••••••••••••••••
🎃آیا میدانید انس بن مالک میگوید: کنیزان عمر بدون هیچ پوشش و حجابی، در حالی که موی سرشان بر سینههای عریانشان آویخته بود، از ما پذیرایی میکردند؟
کنزالعمال، ج15، ص486، شمارهی 41927
••••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر دست خطّ رسول خدا را زیر پا گذاشت و گفت: نه! نبوّت و رسالتی در کار نبود او تنها یک شاه بود؟
تاریخ المدینه المنورة، ج1، ص596
•••••••••••• °°°°°°°°°°°°°°°°
🎃آیا میدانید عمر میگفت: در جاهلیت هیچ کس به اندازهی من شراب نمیخورد؟
تاریخ مدینة المنورة، ج3، ص814، کنزالعمال، ج5، ص505، شمارهی13746
••••••••••••••••• °°°°°°
🎃آیا میدانید خالد درباره عمر گفته است: این کار آن چپ دست و ابن امّ شمله (فرزند شراب) که به من حسادت میکند تا فتح عراق به دست من صورت نگیرد؟
تاریخ طبری، ج4، ص44، حوادث سنة الثالثة عشرة
••••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر در دوران ریاستش، شراب میخورد و میگفت: شراب تند را به وسیلهی آب بشکنید و بخورید و همچنین میگفت: ما این شراب تند را میخوریم تا گوشت شتر را در معدهی ما تکه تکه کند؟
کنزالعمال، ج5، ص516، شمارهی13778 کنزالعمال، ج5، ص514، المصنف، ج5، ص78، شمارهی23866. سنن نسائی، ج4، ص326
°°°°°°°°°°°°°
🎃آیا میدانید هر گاه عمر بول میکرد، به غلامش میگفت: چیزی بده تا خود را با آن پاک کنم. من هم چوب یا سنگی به او میدادم. یا آلتش را با دیوار یا زمین پاک میکرد. ولی آن را با آب نمیشست؟
کنزالعمال، ج12، ص625، شمارهی35929 ـ طبقات الکبری، ابن سعد، ج3، ص318
••••••••••••••••
🎃آیا میداند عبدالرحمن میگوید: عمر را دیدم که پس از ادرار، آلتش را خاک مال کرد، و بعد رو به ما کرد و گفت: به ما اینگونه آموختند؟
کنزالعمال، ج9، ص518، شمارهی27236
••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید بعد از توالت برای عمر غذا آوردند و به او گفتند: بگوییم آب بیاورند تا دستانت را بشویی؟ گفت: با دست راست میخورم و با دست چپ خود را پاک میکنم. پس بدون آنکه دستان خود را بشوید، شروع به غذا خوردن کرد؟
کنزالعمال، ج15، ص428، شمارهی41694
••••••••••••••••••
🎃آیا میدانید عمر بعد از صرف غذا، میگفت دستهایت را با باسن خود تمییز کن یا آن را به حال خود رها کن؟
کنزالعمال، ج12، ص632، شمارهی35949
•••••••••••• ••••••••••••
🎃آیا میدانید زید بن وهب میگوید: عمر را دیدم که ایستاده بول میکرد. اما پاهای خود را آنقدر از هم باز کرده بود که به حالش ترحّم کردم؟
کنزالعمال، ج9، ص519، شمارهی27237
•••• ••••• •••••• ••••• ••••
🎃آیا میدانید عمر در جنگها حتی یک نفر را نکشته و حتی مجروح نکرده اس
علّت حقیقی ترس و فرار مردم از مرگ
کسانیکه در دنیا زندگی میکنند و دل به ظاهر دنیا میدهند و ابداً با باطن کاری نداشته و از وجدان خود که در حقیقت مربوط با خداست نیرو نمیگیرند، و حواسّ خود را جمع نمیکنند بلکه سرسری و بدون حساب و مسؤولیّت و بدون تعهّد زندگی مینمایند، پیوسته در دل آنان محبّت دنیا و آثار آن رو به فزونی میرود تا به جائیکه گوئی هیچ محبوبی و مقصودی غیر از آن نمیپندارند.
مردن برای این افراد بسیار سخت است. چون یک عمر زندگی کرده، و آن عمر سرمایۀ وجودی او بوده و ساعات عمر را برای بدست آوردن امور دنیویّه از مال و جاه و اعتبار مصرف کرده و برای داخل کردن موقعیّت و هستی وجودی خود در دل مردم فعّالیّت نموده و زحمت کشیده، برای اولاد رنج برده و متحمّل مشکلات شده، سرمایهای گرد آورده و بدان اعتماد کرده، در سرما و گرما ایّام و
ص 95
ساعات عمر خود را برای بدست آوردن این امور مصرف نموده است؛ خلاصه تمام دوران عمر خود را که منطبق است بر قطعات زمان از سالها و ماهها و روزها و ساعتها و دقیقهها و لحظهها، برای بدست آوردن این چیزها مصرف کرده است.
بنابراین به هر یک از آنها قهراً محبّت پیدا نموده است و هر یک از آنها مانند زنجیری دل و خواست او را به خود میبندد؛ حالا میخواهد از دنیا برود، دل خود را متّصل به هزاران زنجیر میبیند که از هر طرف او را به این امور دوخته است.
اموال او هر یک دل او را بسوی خود میکشند، دوستان و احباب به سمت خود میکشند، اولاد و زن و عشیره به سمت خود میکشند، آرزوهای دراز که در خیال خود پروریده و بر اثر توهّم و تخیّل، موجودیّت تخیّلی و موهومی پیدا کرده به سمت خود میکشند؛ و این شخص میخواهد برود، حرکت کند، یعنی چه؟ یعنی بار سفر آخرت بندد، وداع کند! رجوعی نیست، دیگر حتّی برای یک لحظه روی این عالم را نمیبیند، و تمام این اندوختهها و محبوبها و مقصودها به خاک نسیان سپرده میشود.
و حتّی در مقابل دیدگان خود میبیند که عشقی که با بدن خود میورزید و برای خراش پوست دستش به طبیب متوسّل میشد، باید تمام بدن را در خاک ببیند و طعمۀ ماران و موران زمین کند، و محلّ و مدفن او جای آمد و شد خزندگان زیر زمین گردد. سوراخهای بدن او محلّ رفت و آمد مارها و عقربها شود، و خاک سنگین بر روی
ص 96
پیکر او انباشته گردد و خود در میان آن تبدیل به خاک و خاکستر شود. همۀ اینها را در مقابل دیدگان خود مجسّم میبیند.
و از طرفی هم بر اساس وجدان و عقل حرکت نکرده، راه آخرت را روشن ننموده، با ناموس خدا آشنائی پیدا نکرده، با علوم باطنیّه و موجبات تجرّد نفس پیوسته در جنگ و جدال و قهر بوده، از راه عدالت منحرف و به حقوق خود و سائر افراد مردم که در نزد مبدأ اصیل عالم، خداوند عزّوجلّ محترمند تجاوز کرده، و در مقام عبودیّت خدا نبوده، سر به سجدۀ تسلیم و خاکساری در مقابل ظاهرکنندۀ این مظاهر عجیب و این مناظر شگفت عالم نگذارده، ایثار نکرده، دستگیری از بیچارگان و درماندگان ننموده، و با اعمال صالحه جان خود را به حیات آن عالم زنده نکرده، و برای تاریکیها و عقبات و کوره راههای طبعی چراغی نیفروخته است.
با این حال و کیفیّت میخواهد از دنیا برود! با این مشکلاتی که از هر سو بدو روی آورده و او را احاطه نموده و درهم پیچیده است؛ حیرت زده، خسران زده و زیانکار، با زیان و ندامت و حسرتی که از سر تا قدم او میبارد میخواهد کوچ کند. بانگ رحیل زده شده و دیگر وقت درنگ و تدارک نیست.
بالاخصّ اگر به این امور فانیۀ دنیا با رنج و زحمت رسیده باشد و آنها را با مشقّت تحصیل کرده باشد، در این صورت علاقه بیشتر بوده و بالنّتیجه دل کندن از آنها مشکلتر است. چون به موازات و به نسبت مستقیم، هرچه کوشش و تحمّل زحمت برای بدست آوردن چیزی
ص 97
بیشتر شود به همان میزان محبّت به آن بیشتر و دلبستگی به آن شدیدتر و دل کندن از آن ناهموارتر است.
با این خصوصیّات اگر به کسی بگویند: یک سال دیگر میمیری یا مثلاً ده سال دیگر میمیری، دنیا در چشم او تاریک میشود؛ گوئی تمام عذابها را بر او وارد کرده و کوهها را بر سر او خراب مینمایند.
تذکرة المتقین {اداب مراقبه}
اول !ترک کردن گناهان و این همان چیزی است که بنای تقوی بر ان استوار است .پایه دنیا و اخرت بر ان پی ریزی گشته و مقربان به وسیله هیچ چیزی بلاتر و برتر از ترک معصیت به خدا نزدیک نگشته اند.از اینجاست که حضرت موسی از حضرت خضر سئوال کرد که چه کرده ای که من مامور شدم از تو تعلم کنم؟ و چگونه به این مرتبه رسیدی؟ فرمود به ترک المعصیة این را انسان بزرگ می داند و نتیجه ان هم بزرگ است .
و هـــــــــو معکم اینما کنتــــــم او هر جا که باشید با شماست حدید ایه 4. و چه زشت است که انسان از روی بی حیایی. درشتخویی.کودنی و سبک مغزی مرتکب گناه گردد. الحق که چنین شخصی سزاوار است تا ابد الابدین از رحمت حضرت حق دور باشد مگر اینکه توبه کند و در دامن رحمت واسعه او را فرا گیرد
تذکرة المتقین ص 53 و54
حاج اسماعیل دولابی :
🌿🌸با نیت کار کن:
مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفس خود را از صفات رذیله و از هوای نفس و آرزوهای دور و دراز می شویی.🌿🌸
🌸🌿 سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل رازوجودت قیچی می کنی.🌸🌿
🌸🌿سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن.🌸🌿
🌸🌿 خانه را که جارو می زنی و لباس ها را که می شویی به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت(ع) از زندگی و وجودت انجام بده.🌸🌿 🌿چندوقت که با نیت کار کردی آن وقت ببین که نور همه فضای زندگیت را پر می کند و راه مسیرت باز می شود.🌿
حاج اقا مجتبی تهرانی:
اگر خواستی صدقه بدهی٬همینطوری صدقه نده.زرنگ باش!حواست جمع باشد..صدقه را ازطرف امام رضا علیه السلام برای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف بده.برای دو معصوم است.دو معصوم که خدا خیلی انها را دوست دارد.ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند.تو هم اینجا واسطه گری ات را میکنی.تو این معصوم هارا واسطه قرار میدهی و همین واسطه گریهاست که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی..
یاعلی.
🌳🍀 قسمت اول از شرح مطلب سوم المطالب السلوکیه🍀🌳
🍀🌺🍀 اندیشیدن در امور کلی عالم 🍀🌺🍀
قال الله تعالی فی قرآن الکریم:
"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"
از این آیه شریفه و آیات دیگر قرآنی و احادیث فراوان در باب معرفت، و همچنین اقوال بزرگان از اهل حکمت و معرفت،چنین بر می آید که غرض از خلقت انسان در دنیا،شناخت و معرفت الله بوده است.
در تفسیر این آیه شریفه بیان شده:"لیعبدون" "ای لیعرفون" عبادتی که از روی شناخت و معرفت باشد.
گفته ی عارف هم همین است که می خواهد طالبین معرفت را به وسیله های مختلف به مقصد اعلی برساند.
محتوای مطلب سوم،یکی از راههای رسیدن به این شناخت ومعرفت و چگونگی دستیابی به این مقصد عالی از عرفان را نشان می دهد،که عبارت است از:تفکر در امور کلی جهان طبیعت.
اگر کسی بتواند عقل وفکر خود را در آیات آفاقی و انفسی که از امور کلی است،سیر دهد،دیگر فکر او به سراغ امور جزیی و مادی،و اموری که بهره ی معرفتی ندارند،نمی رود.
لذا سالک باید به صورت مداوم،فکر خود را در نمونه هایی از خلقت الهی در عالم دنیا و جهان هستی ،که از امور مورد برداشت همه انسانهاست،سیر دهد.
از این تفکر،بازدهی عملی برای پیشرفت شناخت و معرفت الهی پیدا می کند.مانند: تفکر در خلقت زمین و آسمان و حقیقت نفس.